شعر ولادت حضرت رقیه

نسیم رحمت

مثل شکوفه رایحه‌ای دِلفریب داشت*
گُلبرگهای روشنِ او بویِ سیب داشت

چون روز چشمه‌ی دریای نور بود
گُل بود اگر گُلِ زهرای نور بود

نازدانه

ای محبان آیه الزهرا منم
حضرت ریحانه الزهرا منم

نور قرآن هستم و بنت الحسین
زینه الزینب نجاه العالمین

محضر خاتون

ظاهر شد از حق جلوه ای دیگر مجدد
خون خدا شد صاحب دختر مجدد

در جای جای شهر پیغمبر مدینه
پیچیده عطر و بوئی از مادر مجدد

یا رقیه

شرابی به نام عزیز رقیه
خدا خود بود باده ریز رقیه
نمی گشتم از جان غلامش اگر که
نمی گشت مادر کنیز رقیه

ماه آمده است

عاشق شدن اگر چه مرا دردِ سر شده
دلدادگی اگر چه به جانم شرر شده
شادم که رزقِ نوکری ام بیشتر شده
پیکِ نسیم راویِ این خوش خبر شده

خاتون سه ساله

عمریست روز و شب پِیِ این دودمانیم
محتاج اولاد علی شاه جهانیم
در حلقه سر مستی دیوانگانیم
از فتنه های این زمانه در امانیم

ثمر باغ لاله

ارباب آمده ثمر باغ لاله اش
کرده ظهور فاطمه اى در سلاله اش
امد کسی که مهجه قلب حسین را
دست خدا سند زده پشت قباله اش

سلسله فاطمیون

حِـسّی از عشـق فـراتر متولّد شده است
نــور در قـالب اَخــتر متولد شده است

جبرئیل آیه ی تطهیر نخواند عجب است
ماه بانـــوی مُـطهّر متولّد شده است

ریحانه کربلا

در گوشه ی خرابه گلستان رقیه است
شأنِ نزولِ ســوره ی باران رقیه است
تفســیرِ آیــه آیــه ی قرآن رقیه است
این دخترِ شــبیه به طوفان رقیه است

رضوان

هرگز نمیخواهم به تن جان بی رقیه
زنده نخواهم ماند یک آن بی رقیه

کوثر برای فاطمه بود و رقیه
بیچاره آنکه خوانده قرآن بی رقیه

صدیقه

در بیــکـرانِ آســمان حرف از رقیّه ست
در جایْ جایِ کهکشان حرف از رقیّه ست
در مجلس کــرّوبیــان حرف از رقیّه ست
بیش از همه در لامکان حرف از رقیّه ست

جانم رقیه

وقتی که فراتر ز زمان است رقیه
از مَنظر من جان جهان است رقیه

مفهوم عزیزی و غریبی و شجاعت
در جزء نه در سطح کلان است رقیه

دکمه بازگشت به بالا