شعر ولادت عقیله بنی هاشم

حسین عشق

صدای چک‌چکِ چکامه‌خوانِ آسمان رسید
سکوت را شکست، رحمتی که ناگهان رسید
چقدر شعر، از نمازِ صبحِ ابر، می‌چکد
به پای دختری که با ترنّمِ اذان رسید

قمری باز رسید و به دلم نور افتاد
ناخودآگاه مسیرم به رهِ طور افتاد
بیخبر بودم از آن حال و دلم شور افتاد
قافیه بر ورقم جفت شد و جور افتاد

خبرى هست

خبرى هست در آرامش دريا امشب
فاطمه،فاطمه آورد به دنيا امشب

ظاهراً جلوه گر حضرت زهراست ولى
باطناً آمده آئينه ى مولا امشب

یا بنت امیر المومنین

از آن روزی که این زیبنده زینب نام می گیرد
فقط از چشـــم هایِ یک نفر الهــام می گیرد

به لبخندِ بــرادر می سِپارد اشــک هایش را
فقط پروانــه در آغـوشِ گُــل آرام می گیرد

بی بی جانم

چادرت را می‌تکانی؛ می‌شود نوکر درست
می‌چکد بر خاک، اشکت؛ می‌شود قنبر درست

عرشیان از عرش می‌آیند، روی گنبدت
می‌کنند از ریشه‌های پرچم تو پَر درست

به نام حضرت زينب

به نام آنكه خدا با رخش نمايان شد
به نام آنكه ز نامش دلم پريشان شد
به نام آنكه ز نامش حسين گريان شد
مسيح يك شبه از فيض او مسلمان شد

آیتِ عُظمی زینب

سِر علی سِتر علی سُکر علی راز علی
همه‌ی حرف خداوند از آغاز علی
گفت معراج علی آنهمه اعجاز علی
در حرا یاکه حرم باز علی باز علی

سایه ی حق

دوباره سایه ی حق روی مردم افتاده

تو آمدی و زبان از تکلّم افتاده

بعید نیست که آدم به شوق پابوست

به دام وسوسه انگیز گندم افتاده

ثاني زهرا

طلب در محضرت اينگونه مطلب ميشودقطعأ
فرشته بال مي ريزد مقرب ميشودقطعأ

تجلي خدا،ثاني زهرا،نفس پيغمبر
كسي كه اينچنين شد زينت اب ميشودقطعأ

سرور عشق

تا خودِ صبح از سرور عشق ، بیداریم ما
ما لبِ پیمانه‌ایم از باده سرشاریم ما
هُرم خورشید آمد و میخانه را تبخیر کرد
پس شبیه ابر ، در پیمانه می‌باریم ما

حضرت بانو

شروع میشود این شعر تازه با زینب
مگر که گوشه چشمی کند به ما زینب
هزار فاطمه گفتم هزار تا زینب
سلام حضرت بانو سلام یا زینب

یا زینب

ای قبله گاه حور و ملک گاهواره ات
می‌جنبد آسمان و زمین با اشاره ات

ای درّ آبدار یدالله، تا ابد
برپاست در دیار نجف یادواره ات

دکمه بازگشت به بالا