شعر شهادت اهل بيت (ع)شعر شهادت حضرت زهرا (س)

وقتی نبی نمـوده مکــرر سلامتـان

وقتی نبی نمـوده مکــرر سلامتـان

واجب شده ست بر همگان احترامتان

از این سر مدینه و تا  سـوی دیگرش

ریزه خورنـد بر سـر خـوان طعامتان

شأن نـزول آیه ی تطهیـر میشـوی

بالاتـــر از تمامـی دنیـا مقامتــان

تــو اولیـن شهیـده ی راه ولایتـی

شـد کـربلا ادامــه ی راه قیامتــان

از دست ما که کار به جایی نمی رسد

اشک علـی بـه زخـم شما التیامتـان

تو مـادر تمامیه خوبــان عالمـی

تو کوثـر علـی و رسـول معظمـی

سیلی که مـزد کار پیمبـر نمی شود

عـرض ادب به ساحت دختر نمی شود

شایـد خیال کـرده عدو قبل آمـدن

یک زن حریف اینهمه لشکر نمی شود

سیلی,غلاف و شعلۀ آتش و هجمه ها

داغی بـه وسعت لگــد در نمـی شود

مقتل بخـوان بـرای دل تکـه پاره ام

حالم از اینکه هست که بدتر نمی شود

با ضربه ای که پهلوی زهرا شکسته شد

دیگـر غـرور حضرت مولا شکسته شد

زهــرا میـان کوچه گرفتـار می شود

آیینه ی علـی که رخت تـار می شـود

یک سمت صورتت که فدک را بهانه کرد

سمتی دگـر که قسمت دیـوار می شود

هجـده بهـار عمـر تـو دارد حکایت از

هجـده سـرِ بریـده که بـر دار می شود

قـد خمیـده ی تو پس از سالهای سال

در دختـران قافلــه تکــرار می شـود

دارم میان روضه زمین گیر می شـوم

یا فاطمـه ز ماتـم تـو پیـر می شـوم

بـا خـاک چـادرت دل مـا را تکان بده

مـادر مـزار مخفـی خود را نشان بـده

وقت حسـاب کـردن اعمـال شیعیـان

یا فاطمـه بیـا و بـه مـا هـم امان بـده

در اول بهــار شبیـه خــزان شــدی

پس لاله هـای عمـر مرا هـم خزان بده

اصلاً قـرار نیست کـه مـا را رهـا کنی

امشب بیـا و بـر منـه دلمرده جان بده

با گریـه هـای فاطمیـه زنـده می شوم

هر دفعه من ز لطف تو شرمنده می شوم

شاعر : احمد ایرانی نسب

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا