شعر ولادت اميرالمومنين (ع)

مهر علی(ع)

مردی که بود ارض و سما زیر پرچمش،
از کودکی ملائکه بودند همدمش،
هر شب می آمدند به پابوس مقدمش،
تنها همیشه چاه خبر داشت از غمش!
اسرار سر به مهر علی(ع) راز خلقت است
مردی که-بی مبالغه- اعجاز خلقت است

انسان درون نقطه ی پرگار او گم است
هم اخم روی صورت او، هم تبسم است
کوه طلا به دیده ی او کاه گندم است
ای روزگار! درد علی(ع) درد مردم است
هر سائلی که دست طلب پیش او گرفت
دیگر به زندگانی شاهانه خو گرفت

خورشید در حریم علی(ع) معتکف شده
مجموعه ی فضائل او مختلف شده
حتی … به برتری اش معترف شده
وقتی که کعبه سوی نجف منحرف شده
یعنی که محو او شده پروردگار هم
هفت آسمان و نه فلک پایدار هم

آن شب که کار داشته با مصطفی(ص)، خدا
آن شب که رفته بود به دیدار با خدا
آن شب که فاصله دو کمان بود تا خدا
پرسید: این صدای علی(ع) بود یا خدا؟!
یعنی که نیست لحظه ای از حق جدا علی(ع)
آنگاه وقت بدرقه گفتند: «یا علی»(ع)

وابسته است هستی عالم به هست او
زهراست مست او، حسنین اند مست او
امکان پذیر نیست به میدان شکست او
دشمن مگر هلاک نگردد به دست او-
باید که جامه از تن خود در بیاورد
شاید که رحم بر دل حیدر بیاورد

در دولت علی(ع) چه برادر، چه دیگری
سهمی نبرده اند مگر با برابری
هرگز عرب نداشت به هر قوم برتری
چون او ندیده است کسی عدل گستری
خدمتگزار و قاضی و شیخ و وزیرشان
هر یک برابرند به چشم امیرشان

رسمش بگو چه شد؟! که لقب مانده از علی(ع)
یک اسم در جهان عرب مانده از علی(ع)
بر گردن زمانه طلب مانده از علی(ع)
دردا، بشر چقدر عقب مانده از علی(ع)
مولای دستگیر! به فریادمان برس
یا ایها الامیر! به فریادمان برس

 محمد شکری فرد

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا