مجید خضرایی

نوکران حسینی

ما قبل خلق گشتنمان مبتلا شدیم

پیش از الست عاشق روی شما شدیم

ما خاکمان ز گرد و غبار قدوم توست

از هرچه هست و نیست به جز تو جدا شدیم

بلند شو برادر …

بلند شو برادر بگو مرا نبرند

بگو مرا به کنارت به خاک غم سپرند

عموی خوب رقیه بلند شو مگذار

که گوشهای لطیف سه ساله را بدرند

جلوه ی نگاه تو …

اگر به جلوه برآید نگاه محشر تو

تمام سجده نمائیم در برابر تو

خدا برای خودش آفرید حیدر را

تو را برای علی زاده است مادر تو

ای خسرو خوبان

بیمار دو چشم تو به دنبال دوا نیست

غیر از تو کسی یار دل خسته ما نیست

ما را که به جز یار نداریم اگر که

از درگه دلدار برانند روا نیست

محتاج باده

محتاج باده ی صنمم از ثمن مگو

حرفی ز حرمت می و مسکر به من مگو

خواهم جدا شوم زجهان از محن مکن

با من به جز ز دلبر من بوالحسن مگو

زبانحال زینب کبری در شام غریبان مادر

بابا کجابردی تو دیشب مادرم را

دیگر بهدامان که بگذارم سرم را

هق هق مکنبابا دلم آتش بگیرد

بابا الهیدخترت زینب بمیرد

بغض غربت

هستم یتیم لیک پر از شور وعزتم

حُسن ختام و پرچم پایان نهضتم

بابا خوش آمدی که ببینی که شهر شام

افتاده در خروش ز غوغای غربتم 

طینت من از غبار پرچم تو

دست از سر دل بر نمیدارد غم تو

با ما چه کرده سوز داغ و ماتم تو

وقتی دلم را از گِل اشک آفریدند

شد طینت من از غبار پرچم تو

عشق شاه دشت بلا

آنکس که با نگاه دل ما شکار کرد

تنها خدا گواست که با ما چه کارکرد

برما چشاند لذت سوز جنون عشق

ما را اسیر آتش این انتظار کرد

به روز حشر …

به روز حشر کفن پوشهای سینه کبود

به حال هروله یکسر ندای ما ارباب

چه کرده داغ تو با سینه های ما ارباب

که آه میچکد از ربنای ما ارباب

شراب و اشک …

شراب و اشک  دو تا میهمان جام منند

که این دو باعث سر مستی مدام منند

شراب از خم قالو بلی و اشک ازخون

دو رکن هستی من علت دوام منند

ایمان بدون عشق تو محکم نمیشود

بزم حضور بی تو فراهم نمیشود

ایمان بدون عشق تو محکم نمیشود

بر کائنات گر که کنی لطف بی حساب

یک ذره از خزانه ی تو کم نمیشود

دکمه بازگشت به بالا