محسن صرامی

انتظار عاشقان

گمان دارم که زلف ات پیچ و تاب دیگری دارد
یقین دارم که این مستی شراب دیگری دارد

خرابم کن,بساز از نو,که با تو میشوم آباد
که این مجنون دل خانه خراب دیگری دارد

عشق تو

مردن از عشق تو آداب نمیخواهد که
رجز و لشگر و القاب نمیخواهد که

تو اراده کنی عالم همه در چنته ی توست
پسر فاطمه اصحاب نمیخواهد که

جانم حسن

از اهل منبر این روایت را شنیدم
در روضه ی غربت به این مطلب رسیدم

و حاصل کل خدائی خداوند
دو مصرع شعر خدا در اولین بند

گلدسته دارد

گلدسته دارد پس نگو گنبد ندارد
اینجا حرم دارد نگو مرقد ندارد

از عرش زائر دارد اینجا پس نگوئید
که زائر در حال رفت‌ آمد ندارد

فراق تو

با خودم خمره ای از عشق و شراب آوردم
سوختم ساختم و حال خراب آوردم

نامه دادی که بیا منتظرت می مانم
ریختم اشک فراوان و جواب آوردم

بوترابت

بردی از این دل با نگاهت تاب را هم
تاب از دلم,از چشم مستم خواب را هم

از بسکه تو ممسوس در ذات خدائی
دیوانه ی خود کرده ای محراب را هم

یا علی

سخت بی معناست,بی معنا عبادت بی علی
پس نصیب کس نمی گردد شهادت بی علی

فرق چندانی ندارد در قباحت با زنا
هر که میخواند نمازی با جماعت بی علی

ضربه ی سیلی

به حیرت می کشاند صحبت از نامش سخن را هم
گرفتار خودش کرده است لطفش مثل من را هم

وضو که جای خود دارد برای بردن نامش
هزاران بار شستم با گلاب امشب دهن را هم

مزارت عرش اعلا شد

چه گام استواری در دفاع از اصل دین داری
به راهی که در آن هستی بدون شک یقین داری

تو هم ام الادب هستی و هم ام البنین هستی
ارادت های دیرین بر امیرالمومنین داری

نرو مادر بمان

درجواب التماس دخترت مادر بمان
من قسم دادم تو را جان علی دیگر بمان

بیشتر در خانه پیش کودکان خسته باش
گوشه ی این بیت الاحزان مادرم کمتر بمان

طلبکار توایم

 

با وجودی که یقینأ ما بدهکار توایم
مانده ام دیگر چرا دائم طلبکار توایم

نه نشد باشیم ما زینت برای اهلبیت
شرمسارم اکثر اوقات را عار توایم

حب علی

آشکارا مست او بودیم و پنهان نیزهم
طعنه ها خوردیم ما از این و از آن نیزهم

خلوت خود را نکردم با کمی جلوت عوض
دارد این آرامش عشاق طوفان نیزهم

دکمه بازگشت به بالا