محسن کاویانی

شروع زیباییست

تازه آتش به رقص آمده و
تن صحرا تب جنون دارد
چوب مَحمل نمیکند گریه
اشکِ شوقی به رنگِ خون دارد

یک قبر کوچک!

حتی نرنجاند از خودش یک مشت ترسو را
بخشید از روی سخاوت دست و بازو را

تا خاطراتی را نهان سازد بر آن میگشت
پنهان بسازد از برادر زخم پهلو را

توبه ی مردانه

کِی شود حُر شَوَم و توبه ی مردانه کنم؟!
سینه ام را ز چه مَنزلگهِ بیگانه کنم؟!

سینه ویران شده ی توست به ولله حسین
گنج را من طلب از سینه ی ویرانه کنم

شیخ الائمه ع

میخواهـَم امشَب رُک بگویَم دَردهـا را
پَس خوش نَدارَم دیدنِ نامَردهـا را

هـَرڪَس ڪہ با نامِ عَلی خوش گَشتہ حالَش
شیرِحَلالِ مادَرَش باشَد حَلالَش

شیخ الائمه…

میخواهـَم امشَب رُک بگویَم دَردهـا را
پَس خوش نَدارَم دیدنِ نامَردهـا را

هـَرکس که با نامِ عَلی خوش گَشته حالَش
شیرِحَلالِ مادَرَش باشَد حَلالَش

شعر مناجات با خدا

َخجالت زده ام لطفِ تو آبم کرده ست
ای که بخشندگی ات سخت عذابم کرده ست

باید اقرار کنم وقتِ خطاهام فقط
عیب پوشیت به انجام مجابم کرده ست

یا ستار العیوب…

وَ خجالت زده ام لطفِ تو آبم کرده ست
ای که بخشندگی ات سخت عذابم کرده ست

باید اقرار کنم وقتِ خطاهام فقط
عیب پوشیت به انجام مجابم کرده ست

مدح امام حسین (ع)

و خاکساری این عشق آسمانم کرد
چقدر ناب و زهیرانه امتحانم کرد
همه به نان و نوایی رسیده اند از او
رسید تا به من انگار لنگ نانم کرد

باید خون جگر آمد

ای چشم هایت مرهم دلها , پیش تو باید خون جگر آمد

شد درد هایش کمتر از پیشش , هرکس که پیشت بیشتر آمد

ای صورت ماه تو گندم گون , ای مژه های چشم تو پر خون

ای عاشقت مجنون تر از مجنون , صبر من بیچاره سر آمد

برق چشمان تو

برق چشمان تو بر ظلمت میدان تابید

کوه لرزید و به یمن قدمت ویران شد

خوب فهمید خودش تیغ علی یعنی چه

آنکه از دیدن شمشیر دودم عریان شد!

دکمه بازگشت به بالا