محمود ژولیده

تولّای رضا(ع)

کاش ای سالک، مسیرِ حق روی
مَردِ رَه گَردی، اسیرِ حق شوی

سِرّ توحیدی، ولای مرتضاست
شَرطِ توحیدی، تولّای رضاست

شاه خراسان پناه ماست

ما وامدارِ لطفِ ولی نعمتیم و بس
با رخصتِ رضا به حرم دعوتیم و بس

دولت سرای شاه خراسان پناه ماست
دلبسته‌ی غلامیِ این دولتیم و بس

عبرتِ جنگِ اُحد

شیعه باید نیمه ی شوال را از بر کند
عبرتِ جنگِ اُحد را ذرّه ای نوبر کند

با مُروری جِدّی از تاریخِ دوران، خویش را
در کنار مصطفی روحی فِدا، باور کند

شُکرِ لِلَّه

شُکرِ لِلَّه، شهرِ ما را آبرویی دیگر است
قبلۀ تهران، نمادِ کربلای دلبر است

حضرت عبدالعظیم از دودمان مجتباست
طاهرِ زین العِباد از خاندان حیدر است

حرم باصفای تو

ای بانویی، که راه تو جز قم نمی‌شود
قصدَت به غیرِ قبله‌ی هفتم نمی‌شود

ایران ز نورِ تو، حرمِ اهل‌بیت شد
در قلب ما، حریمِ شما گم نمی‌شود

عبا بر سر کشیدم

درونِ سینه اَم، از داغ مادر بسکه غوغا بود
دل آشوبم از غصه، پیِ دیدارِ زهرا بود

زبانم روزهای آخرم میگفت یازهرا
دلم پیوسته یاد روزهای سخت مولا بود

ای پدرجان

هنوز ای پدرجان تنت بر زمین است
میان سقیفه سخن اینچنین است
که از قومِ ما رهبرِ مسلمین است

نه از خانه ی وحی رهبر گزینیم
که خود، جانشینِ پیمبر گزینیم

آه

بغض و نفاقِ مردمِ کوفه، زبانه داشت
هر کس به دستِ خویش، دوتا تازیانه داشت

کافی است، قافله برسد در درونِ شهر
چندین هزار سنگ به سر ها نشانه داشت

یاعلی

یاعلی، ای همه دلداده ی “فی ذاتِ الله”
ای فروشنده ی جان، در رهِ “مَرضاتِ الله”

ایکه معروف به “اِعلای کلامُ اللهی”
حضرتِ حیدرِ کرارِ “سلامُ اللهی”

یا امام هادی(ع)

خدا را شکر در حصنِ حصینم
به زیر سایه ی قرآن و دینم

خدا را شکر در وادیِ توحید
یکی از مسلمین و مومنینم

ولایت مولا

شکر حق که مادرزاد بندگان یکتاییم
با ولایت مولا ، عبد کوی طاهاییم
افتخار ما این است ما اسیر مولاییم
از ازل گرفتار ساربان زهراییم

آب حیات

رهرو آن است، که هر صبح براتش بدهند
با نسیم سحری، آب حیاتش بدهند

هر شب احیا کند، آنکه بچِشَد طعمِ سحر
هر سحر، از سفرِ هجر نجاتش بدهند

دکمه بازگشت به بالا