محمود ژولیده

مادر

مادر به نونهالي من رحم کن مرو
جان حسين جان حسن رحم کن مرو

ماخودبخود به آتشِ غم مبتلا شديم
بر اهلِ خانه شعله مزن رحم کن مرو

ازدحامی عجیب

پشتِ دروازه غرق ابهام است
ازدحامی عجیب در شام است

کاروان را مُعطّلش کردند
این چه جور احترام و اکرام است

کوفه

مسلمم، دار و ندارم را به دار آویختند
کینه های بدر و خیبر را سرِ من ریختند
دوست و دشمن ز یک وعده بهم آمیختند
کوفه را با دِرهم و دینار بر انگیختند

لذّت مناجات

اصلِ لذّت از مناجاتِ سحرهایم علیست
برترین مضمونِ احیا مدح مولایم علیست

بهترین سوگندِ پیغمبر به درگاه خدا
هر سحر، نامِ شَهَنشاهِ دو دنیایم علیست

گُل یاس

از گُل یاس یاد باید کرد
یاد کوثر زیاد باید کرد

یاد کن اَختران مولا را
روضۀ دختران زهرا را

بانوی والا

کیست بعد از فاطمه بانوی والا ، زینب است
آنکه ما را جمع کرده دور مولا زینب است

کیست آنکه ارث از مادر بزرگش برده است
آنکه او را چون خدیجه خواند طاها،زینب است

مثل عصا

تنها میان کوچه ها من دیده بودم
مادر زمین افتاد و من ترسیده بودم

ترسیده بودم مادرم درجا بمیرد
چون غنچه از طوفان به خود لرزیده بودم

عمرِ ارزان

اشکی که ما داریم باران هم ندارد
حالی که ما داریم طوفان هم ندارد

هجری که ما دیدیم یوسف هم ندیده
دردی که ما داریم کنعان هم ندارد

قدّ کمان

گیسوی گِره خوردۀ من باز نمی شد
دیگر سَرم از دستِ پدر ناز نمی شد

می خواستم آن نیمه شب از درد بمیرم
این دست شکسته پَرِ پرواز نمی شد

جمال آفتاب

روزی ما شد در این ظلمت جمال آفتاب
خوش درخشیدیم در ظل کمال آفتاب
ذره ای بودیم و گردیدیم مال آفتاب
آمدیم آگه شویم از شرح حال آفتاب

درد غربت

زدرد غربت تو شهر,غرق آهم شد
نگاه گرمِ تو از دور در نگاهم شد
همین که نام تو بردم شکست دندانم
سلام دادم و تنها همین گناهم شد

ناله ها

مردم و هنگام جان دادن کسی با من نبود
حجره ام دربسته بود و خانه ام ایمن نبود

هادی ام را هم به سختی زیر لب دادم ندا
قدرتی دیگر برای این صدا کردن نبود

دکمه بازگشت به بالا