محمود ژولیده

ای دل بیچاره

ای دل بیچاره گره وا نشد
پَرسه مزن تا شب احیا نشد
توبه اَت ایدل به وفا بند نیست
عیب ز درگاه خداوند نیست

یکتا مبلّغ

وقتی مَثَل نداشت رخ بی مثالها
باید سرود شمّه ای از خطّ و خالها
این ذهنِ بسته راه به جایی نمی برد
حتی به ذرّه ای ز تمام خصالها

دیگر جان ندارم

 

بر درد دست بسته ام درمان ندارم
جایی بجز این گوشۀ زندان ندارم
می خواست دشمن از علی چیزی نگویم
بالاتر از این دردِ بی درمان ندارم

نماز عشق

 
 

بنام نامیِ أحد, نامه شروع میکنم
برابرِ خدای خود, باز خضوع میکنم
نماز عشق میکنم اقامه با حضورِ دل
همینکه خالصانه بر درش خشوع میکنم

همۀ هستم رفت

ای مدینه همۀ هستم رفت
آفتاب حرم از دستم رفت
در حرم نور دو عینم گم شد
ماهتاب حسنینم گم شد

روح نماز تو فاطمه ست

آنکه ترا جدا شده از آتش آفرید
اصلاً ترا برای مباهاتش آفرید

خالق برای زینتِ چشمِ جمال خود
حوریّه خلق کرد ز نور جلال خود

عقیلۀ آل علی رسید

اوصاف ذوالجلال دمادم مشخص است
توحید ناب در همه عالم مشخص است
بیت النبی که مرکز اسماء کبریاست
یک یک در آن عشیرۀ خاتم مشخص است

نور تو با نور خدا فرقی ندارد
نزد خدا او با شما فرقی ندارد
وقتی که صحبت از حسن باشد چه زیباست
پس عسگری با مجتبی فرقی ندارد

دلِ شوریده

با دلِ سوخته تر , در نظرت خوب ترم
سر بزیر آمدم و نزد تو محجوب ترم

دردمندانه تر از طولِ تمام عمرم
ناله ات کردم و دیدم که چه محبوب ترم

صلِ علیَ النَبیِ و آله

روزیکه از وجود, دوعالم معاف بود
نور شما به عرش خدا در طواف بود
ارواح و نور و طینت تان پاکِ پاکِ پاک
یعنی وجودتان ز ازل صافِ صاف بود

یا اباالجواد

ماییم و انس و الفت تو یا اباالجواد
در جان ماست محنت تو یا اباالجواد

با اذن فاطمه به دل ما رسیده است
سرمایه محبت تو یا اباالجواد

یا رسول الله

سر به دامان علی داشت که جان بر لب بود
آخرین ذکر نبی, یاعلی و یارب بود

نفسِ آخرِ او بود که می گفت: حسین
و کلام دگرش یادِ غم زینب بود

دکمه بازگشت به بالا