یادم میاد قدیما، رو طاقچه خونمون
یه قاب عکس خوشکل از بابای مهربون
بابای پهلونم قوی و کشتی گیره
روی تشک حریفو ، همیشه زیر میگیره
یادم میاد قدیما، رو طاقچه خونمون
یه قاب عکس خوشکل از بابای مهربون
بابای پهلونم قوی و کشتی گیره
روی تشک حریفو ، همیشه زیر میگیره
تقدیم به شهید مدافع حرم مصطفی صدر زاده ( سیدابراهیم)
آهای آهای جوونا
مهربونای این شهر
میخام بگم براتون
از آدمای این شهر
در دوجهان در و گهر زینب است
حوریه در شکل بشر زینب است
تیغ حسین است و سپر زینب است
شیرزن وقت خطر زینب است
امشب به شام شام مرا آفتاب برد
کوه غمی که سینه من داشت آب برد
به به ببین که آمده اینجا به دیدنم!
با سر رسیده سر بگذارد به دامنم
این همه زخم که بر پیکرِ من جا انداخت
هستی ام را بخدا از نَفَس و نا انداخت
از همان نیزه به من خیره شدی،می دانم
دیدنم خوب تو را یاد دو غمها انداخت
تو را امواج دریا می شناسند
تو را قوهای زیبا می شناسند
تـو مـال احـمـد آبـاد خدایی
تورا تنها همانجا می شنا سند
گفته بگویم مادرم, قابل ندارد
نذر شما بال و پرم, قابل ندارد
میخواستم اینکه شبیه تو بمیرم
ای سربریده, این سرم قابل ندارد
حامد جولازاده
انگار که بستند کبوتر را بال
شمر است که میبرد تو را در گودال
صد شکر نبود خواهرت محسن جان
آن لحظه که زیر تیغ رفتی از حال
هانی امیر فرجی
ای که با چشمان خود کردی ز عالم دلبری
در جوانی شیر مردی تو ز نسل حیدری
همسر محجوب تو چون تو مرید زینب است
گفت سر داده گل من تا بماند روسری
هرآنکه در دل خود عِرق و غیرتی دارد
همیشه شوقِ وصال و شهادتی دارد
جهان نظاره کند این شکوه ایران را
که شیعه از کرمِ حق چه عزتی دارد
دمم چه گرم گرفته ست با دم حرمت
به طالعم بنویسید , آدم حرمت
چه آرزوی قشنگی … اگر قبول کنی …
شوم ملازم خط مقدم حرمت
گفتن از نامِ شهیدان جَنَمی میخواهد
گاه شمشیری و گاه, یک قلمی میخواهد
دل به دریا زدگان را حرمی میخواهد
دختِ شاهِ عربی را عجمی میخواهد