صد گره بر هر گره در کار اگر داری کم است
یا که صدهاحاجتِ دشوار اگر داری کم است
یا که قدَّ آسمان آوار اگر داری کم است
یا که در قلبت غمی بسیار اگر داری کم است
صد گره بر هر گره در کار اگر داری کم است
یا که صدهاحاجتِ دشوار اگر داری کم است
یا که قدَّ آسمان آوار اگر داری کم است
یا که در قلبت غمی بسیار اگر داری کم است
آن جا کهصحبت از ادب اولیا کنند
اول حکایت از پسر مرتضی کنند
محفل فروز زهره جبینان فاطمی
کز مه مثل بر آن قمر دلربا کنند
نازاین دلبر خوش چهره کشیدن دارد
نمکعشق اباالفضل چشیدن دارد
تیغکافیست, ترنج از سر راهم بردار
ماتیوسف شدن انگشت بریدن دارد
قمر در آسمان کامل قشنگ است
دو چشم خسته ی سائل قشنگ است
شنیدم پهلوانی گفت الحق
علم دست ابو فاضل قشنگ است
باز انگار جهان حادثه در سر دارد
شهر یثرب سبدی یاس معطر دارد
جبرئیل است که تکبیر مکرر دارد
کودکی آمده که هیبت حیدر دارد
یا علی! کیست می آید شتابان سوی تو؟
با قدی رعنا و بازویی چنان بازوی تو؟
آمده پیش تو تا مشق سپه داری کند
تا به سبک «حیدر»ی تمرین کرّاری کند
بایدحسین دم بزند از فضائلت
وقتیحسینی است تمام خصائلت
تعبیرهایما همه محدود و نارساست
در شرحبیکرانی اوصاف کاملت