مظلوم عالم

ساقی کوثر علی

میزنم می، میکشم هو ساقی کوثر علی
میشود روز جزا با عشق تو محشر علی
ابروی تو قاب او ادنای پیغمبر علی
حب تو تنهی عن الفحشاء والمنکر علی
من کیم خاک قدوم میثم و قنبر علی

علی جانم

ای عبای وصله دارت فوق دستاویزها
دستهایت روح بخش دشت ها، جالیزها

عاشقانت را چه کاری با شراب سلسبیل
تشنه ی جام تواند این “ازعطش لبریزها”

بی قرارم

امشب چنان ایتام کوفه بی قرارم
اندازه سی سال میخواهم ببارم

چشمم به در مانده مگر زهرا بیاید
من به وصال فاطمه امیدوارم

بابای مهربانم

تنها دلت نبود که شوق شفا نداشت
حتی طبیب هم به شفایت رضا نداشت

حق میدهم که دیده بدوزی به راه مرگ
دنیای بعد فاطمه دیگر صفا نداشت

ها علیًُ بشرًُ کیف بشر

لیله القدر مرا هست علی قرص قمر
گشته ذکر لب من ناد علی تا به سحر
ها علیًُ بشرًُ کیف بشر ذکر دگر
که ای خدایا به علی از سر جرمم بگذر

بی قرارم

امشب چنان ایتام کوفه بی قرارم
اندازه سی سال میخواهم ببارم

چشمم به در مانده مگر زهرا بیاید
من به وصال فاطمه امیدوارم

واویلا

تا تَرَک خورد سَرَش دُخترش اُفتاد زمین
دست بگذاشت رویِ معجرش اُفتاد زمین

بیشتر تیغ فرو رفت میانِ اَبرو
تا که از ضَرب علی باسرش اُفتاد زمین

بابای مهربان

شب رسید و سکوت سنگینی
به هیاهوی شهر حاکم شد
با کمی نان به سمت نخلستان
مردی از جنس نور عازم شد

فزت به رب الکعبه

در خون شناور شد پَرَش محراب
گلگون شد از خون سرش محراب

جان نماز آن روز جان می داد
حتی نمی شد باورش محراب

یا حیدر کرار

خانه با رفتنت این بار به هم ریخته است
شهر بی حیدر کرار به هم ریخته است

پدرم نبض زمان بودی و با رفتن تو
سحر و روزه و افطار به هم ریخته است

مولای من

بین نماز ادعیه اش مستجاب شد
صبح محاسنش که به خونش خضاب شد

بی پرده با خدای خودش هم کلام بود
خونی که ریخت بر رخ پاکش حجاب شد

یا ولی الله

نمک یا شیر ؟ امشب بر کدام اصرار خواهد کرد
چه شیری روزه اش را با نمک افطار خواهد کرد

نمی دانم چرا در پاسُــــخِ دلشــــوره هایِ شَهر
فقط ” فُزت و ربِّ الکعبه ” را تکرار خواهد کرد

دکمه بازگشت به بالا