وحید قاسمی

ابر زخم

کاکلت دست یک مغیره صفت

خنده اش با کنایه غُرّش کرد

ای یتیم حسن, گلوی تو را

سایه ی دشنه ای نوازش کرد

حضرت شراب

با یک نگاه محرم اسرار می شوم

پروانه وار میثم تمار می شوم

سرمست جرعه های توام, حضرت شراب

من جای کعبه, میکده هوشیار می شوم

دکمه بازگشت به بالا