پیمان طالبی

یابن الزهرا(س)

چه کمالى, چه جمالى, چه جلالى دارند!
سینه چاکان تو دیگر چه ملالى دارند؟!

غیر شاهنشهى تو که به دل ها برپاست
همه حکام جهان روز زوالى دارند

سر عزیز پیمبر کجا

چه روضه اى که مقرم, مفید و شیخ صدوق
نوشته اند از آن با سوابقى مسبوق

چه روضه اى که در آن لطمه مى زنند علما
سر عزیز پیمبر کجا, کجا صندوق؟

تازه عروس

دیدم به چشم, واقعه درد آورى

بر نیزه ها سرى و عزادار, مادرى

دیدم عروس فاطمه با موى سوخته

مى گشت روى خاک به دنبال معجرى

شعر مدح حضرت زهرا(س)

نورِ مصباحِ انوری چون تو
در بیان بشر نمی آید
آن زمان که سخن ز مدح تو هست
کاری از شعر بر نمی آید

هر کس شهید تو نشد, اهل قبور شد

هر کس شهید تو نشد, اهل قبور شد
هر کس نمرد بهر تو, زنده به گور شد

خون تو خاک را به دو پیمانه مست کرد
بر خاک تا که ریخت, شراب طهور شد

خاطرات ذوالجناحت بعد تو تکرار شد

خاطرات ذوالجناحت بعد تو تکرار شد

از سر ناقه مرا از هر جناح انداختند

شاعر:پیمان طالبی

از عاقلان دیوانه می سازد

چنان شمعی که از اطرافیان پروانه می سازد

حسین بن علی (ع) از عاقلان دیوانه می سازد

حریمش جای عرش و فرش را با هم عوض کرده ست

که جبریل امین در بارگاهش لانه می سازد

مست بودن

مست بودن گاه از هشیار بودن بهتر است

باده ات وقتی که باشد مردافکن بهتر است

در غمت ما چون زنان بچه مرده, مرده ایم

در عزای تو – روایت هست – شیون بهتر است

موقع خلق تو

وقع خلق تویوسف صفتان جا خوردند

که چه بیهوده فریبی ز زلیخا خوردند

عاشقان پا نکشند از سر کویت چون سنگ

گر چه عمریست سر کوی تو تیپپا خوردند

خسته و روسیاه آمده ام

مانده در درد و رنج… درمانده

با دلی پرگناه آمده ام

این منم ؛ بنده ای خطاکارم

خسته و روسیاه آمده ام

کودکی باز

کودکی باز سراغ پدرش می گیرد

لحظه ای ساکت و با داد و فغان, بابا کو؟

شب جمعه سر قبر پدر گمنامش

اشک هایش همه چون سیل روان, بابا کو؟

حجر بن عدی

نه چنانیم که آب از سرمان رد بشود

نگذاریم که این فاجعه بی حد بشود

به تولی و تبری شده تاکید ولی

یکی از این دو مهم, گاه موکد بشود

دکمه بازگشت به بالا