این ذات مبتلای تو…یا مرتضی علی
فانیست در بقای تو…یا مرتضی علی
حوریه بودم و به چنین شکلم آفرید
تنها خدا برای تو یا مرتضی علی
این ذات مبتلای تو…یا مرتضی علی
فانیست در بقای تو…یا مرتضی علی
حوریه بودم و به چنین شکلم آفرید
تنها خدا برای تو یا مرتضی علی
تو که در سینه خود سوره کوثر داری
بوسه بر دست خود از لعل پیمبر داری
تو همان سیب بهشتی که پیمبر بوئید
دامنی چون گل ریحانه معطر داری
ناله های زخمی پروانه می لرزد چرا
یک کبوتر در میان لانه می لرزد چرا
جمع زهرا با علی میخانه می گردد فقط
فاطمه حرفی بزن پیمانه می لرزد چرا
به نام سوره ی کوثر به عصمت مادر
به نام زینب کبری , شکوه سر تا سر
شروع شد غم کوچه , درست آنجا که…
شکست هیبت مردی به سختی حیدر
دست بردار از سرش , جانی ندارد مادرم
شرم کن از حال ما و گریه های خواهرم
دست بردار ای حرامی , راه ما را باز کن
من که کودک نیستم , من بچه شیر حیدرم
نامه ای را که نوشتم جگرم را سوزاند….
دست من بشکند این بال و پرم راسوزاند
یک نفر نیست که در کوفه پناهم بدهد…
غیر از این توئه کسی نیست که راهم بدهد
عمامه بر میدارم از سر , حرف دارم
هر جا بیاید نام مادر حرف دارم
هر چه می آید بر سر ما از سقیفه ست
از غربت بسیار حیدر حرف دارم
در کنج آشیانه , تنها کبوتری بود
در دل به یاد داغِ , گل های پرپری بود
بال و پرش شکسته , از کینه های صیاد
خود منتظر که گردد , از بند غصه آزاد
روزدن خوب است وقتی دست رد درکار نیست
مرگ بر هر عاشقی که عاشق اصرار نیست
خواب خوش کردن حرامش میشود تا به ابد
هرکسی پشت درت تا به سحر بیدار نیست
دستش همیشه باز و خداوند جود , بود
روی لب ملک ز ثنایش سرود , بود
تنها دلیل خلقت هر آنچه بود , بود
عرش خدای عزوجل را عمود , بود
چشم در چشم تو می دوزد و بد می خندد
دست و پا می زنی و در به رویت می بندد
سر و کار جگرت تا که به زهرش افتاد
نقل شادی عوض مرهم زخمت می داد
رزمنده ی عشقم مرا همسنگرى نیست
مادر نه, فرزندى نه, یار و همسرى نیست
جز مرگِ غربت با دل صد پاره از غم
بهر نجات از غصه راه بهترى نیست