من را سحر برای خودت انتخاب کن
با توبه آمدم روی من هم حساب کن
طومار جرم من نکند رو کنی به حشر
ستار باش و پرده بپوشان, حجاب کن
من را سحر برای خودت انتخاب کن
با توبه آمدم روی من هم حساب کن
طومار جرم من نکند رو کنی به حشر
ستار باش و پرده بپوشان, حجاب کن
شکر خدا برای شما گریه می کنیم
هر شب برای کرب و بلا گریه می کنیم
شکرانه محبت تو اشک دائم است
با هر بهانه ای, همه جا گریه می کنیم
با نفختُ ریختند در ما خدا را بیشتر
در دل ما فاضل خاک شما را بیشتر
14 معصوم را در گریه هایم خوانده ام
عاشقم من روضه اهل کسا را بیشتر
سوز اشک و ناله ام چاره درد و غم نشد
یک نفس از سوز من بین خیالت کم نشد
چاره ای بر زخم دل میکردم اما هیچکس
همچو یاد دلبرم بر زخم من مرهم نشد
زمینبه لرزه درآمد,شکست کنگره ها
رهاشدند خلایق ز بند سیطره ها
شبیکه آتش آتشکده فروکش کرد
شبیکه خاتمه می یافت رقص دایره ها
لب نگار که باشد رطبحرام بود
زمان واجبمان مستحب حرامبود
فقیه نیستم اما به تجربهدیدم
بدون عشق مناجات شب حرامبود
تاکه دنیا آمدی دنیا سر و سامان گرفت
نه فقط دنیا که مافیها سر و سامان گرفت
آمدی و مدعی های دروغین جا زدند
قصه پیغمبری یکجا سر و سامان گرفت
حالا که صحبت دلم به اینجا کشیده شد
فاش می کنم راز دلم با خدای تو
بی تو فقیرم و همه سرمایه ام تویی
دلخوش شدم به دیدن گنبد طلای تو
بی قرارم بی قرارم بی قرار
ناله دارم ناله دارم ناله دار
ابر غربت ریزد از چشم ترم
شیعیان! من مجتبای دیگرم
در سامرا غریبی و تنهایی و فراق
در کربلا حسین و عطش بود و درد و داغ
در سامرا تنی جگرش تشنه و کباب
در کربلاحسین تنش زیر آفتاب
دل آشنا به جاده ماه محرم است
“باز این چه شورش است که در خلق عالم است”…
یک گوشه از اراده ماه محرم است
ما روضه دار روضهء رضوان زینبیم
در بین شهر , شهره به عنوان زینبیم
ما داغ دیده ایم که بر سینه میزنیم
این است علتش که پریشان زینبیم