بقیع

أمن یُجیب

جذبه از یاقوت و گوهر میرود
سورۂ اخلاص و کوثر میرود

زجرها دیده ست اما غرق شوق؛
محض ِ دیدار پیمبر(ص) میرود

بالی که شکست

از تابش مستقیم هم میسوزد
در سایه‌ی یاکریم هم میسوزد
زخمی که به رویِ مادرم افتاده
از رد شدن نسیم هم میسوزد

سخت است

چه ماتمی است که بر جان نشاندنش سخت است
خدا کمک کند این روضه خواندنش سخت است

کسی که ذوق نشستن کنار حیدر داشت
چطور شد که در این خانه ماندنش سخت است؟

عشق علی

شبیه شمع در این چند سال زندگیت
تمام زندگیم! قطره قطره آب شدی
میان آتش بغض سپاه دوزخیان
به جرم عشق علی سوختی کباب شدی

حیدر حلالم می کنی؟

ای امیرِ نُه فلک.. حیدر حلالم می کنی؟
من فدایت جانِ پیغمبر حلالم می کنی ؟

دیگر از این جان به کف کاری نیاید بهرِ تو
پهلوانم! فاتحِ خیبر حلالم می کنی ؟

پای حیدر سوختی

از پر و بالِ شما خون می چکد رویِ زمین
وای بر احوالِ ما خون می چکد رویِ زمین

جسمِ تو برداشتم بانو! چرا لاغر شدی؟
از دو چشمِ مرتضا خون می چکد رویِ زمین

یا زهرا

کوچه بود و غروب دردآور
گوشه‌ی چشم آسمان تر بود
در زمان عبور از آن کوچه
دست‌هایم به دست مادر بود

ای روزگار

ای روزگار چند صباحی به کام باش
بر زخم ما به جای نمک التیام باش

جمعیتی رسید ز دارالنّفاق شهر
روح الامین مراقب دارالسّلام باش

اسم اعظم

ذکر شریف فاطمه را هر که دم گرفت
سمت خدای خویش به سرعت قدم گرفت

“یافاطمه” عزیزترین اسم اعظم است
این ذکر را امان زمان دم‌به‌دم گرفت

تو بیقراری

تو بیقراری و من نیز بیقرارترینم
که من غریب ترین مرد در تمام زمینم

کشیده است از آن سو مدینه تیغ به رویم
نشسته است از این سو فراق تو به کمینم

روضه مادر

خوب است چشم گریه کن را تر ببیند
اشک مرا در روضه ها مادر ببیند

ما تا نفس داریم خاک این سراییم
خاک‌ در این خانه را او زر ببیند

تنش آب میشود

زهری پلید بر جگرش کارگر شده
آقای غصه ها نفسش مختصر شده
کم کم تمام حجم تنش آب میشود
مانند فاطمه بدنش آب میشود

دکمه بازگشت به بالا