حسن لطفی

به گریه‌های خواهرت

دلم برای داغِ تو مذاب شد حسین جان
که خانه‌ی دو چشم من خراب شد حسین جان

به گریه‌های خواهرت به صبح گو طلوع مکن
که قلبِ زینب از غمِ تو آب شد حسین جان

جوانمُرده

پیشِ چشمانِ همه دست به زانو اُفتاد
خواست تا پاشود ای وای که با رو اُفتاد

باید او پاشود از  خاک جگر جمع کُنَد

یک عبا پَهن کُنَد تا که پسر جمع کُنَد

پَریشانِ حسن

هم پَریشانِ حُسینم هم پَریشانِ حسن

ای بِقُربانِ حسین و  ای بِقُربانِ حسن

روزِ اول مادرم چشمانِ من را نذر کرد

این یکی آنِ حسین و آنِ یکی آنِ حسن

چه کنم

چه کنم تا لبِ تو ناله‌ی بابا نَکِشد
صبر کن صبر که اشکم به تماشا نَکِشد

نجمه دنبالِ تو از خمیه دوید اما حیف
تا زدی ناله عمو زود رسید اما حیف

ای بِقُربانِ حسن

هم پَریشانِ حُسینم هم پَریشانِ حسن
ای بِقُربانِ حسین و ای بِقُربانِ حسن

روزِ اول مادرم چشمانِ من را نذر کرد
این یکی آنِ حسین و آنِ یکی آنِ حسن

سینه‌یِ سوزانِ عمویش

به روی سینه‌یِ سوزانِ عمویش اُفتاد
ته گودال عمو بود به رویَش اُفتاد

سینه بر سینه‌ی او داشت حرامی آمد
تا جدایش بکند کار به مویَش اُفتاد

حسن غریب مادر

تمامِ ماهِ محرم کران کران حسن است
حسن حسین شده پس”حسین جان”حسن است

حسن حسین شده تا حسین جلوه کُنَد
اگر حسین شنیدی بدان که آن حسن است

گنج‌ها

مِنَت ویرانه‌اش را خِیلِ مُژگان می‌کِشند
گنج‌ها را غالبا شاهان به ویران می‌کِشند

زحمتِ زائرِ نوازی‌هایِ او را از قدیم

جبرئیل و آدم و نوح و سلیمان می‌کِشند

هزار شُکر

هزار شُکر چشمِ من پُر آب شد حسین جان
دلم برایِ داغِ تو مُذاب شد حسین جان

سحاب رحمتی و ما به زیرِ بارش توایم
که بندگیِ ما از این سحاب شد حسین‌جان

هر دم

ما نیافتادیم شُکرت از قلم ای جان حسین

باز می‌گوییم هردَم دَم به دَم ای جان حسین

مادرت فریاد می‌زد یابُنَیَ….سوختیم

آذری‌ها تا که گفتند از حرم ای جان حسین

تیغ دو دم

با نام بلند او نوشتیم
از زلفِ کمند او نوشتیم

تلخیم ولی شکر فروشیم
تا از لبِ قند او نوشتیم

حلال زاده

هو میکشیم نامِ علی را بیاورند
دیوانه‌های دامِ علی را بیاورند

میخانه زیر و رو شود از نعره‌های مان
یک دُور اگر که جام علی را بیاورند

دکمه بازگشت به بالا