زینبم یار آشنای توام
جای مانده ز کربلای توام
شعله سر می کشد ز ناله ی من
من عزادار نینوای توام
زینبم یار آشنای توام
جای مانده ز کربلای توام
شعله سر می کشد ز ناله ی من
من عزادار نینوای توام
وقت آن است به خاک قدمی بوسه زنم
به کف پای شه محترمی بوسه زنم
وقت آن است که ما گیر دو چشمی افتیم
باید امروز به محراب کمی بوسه زنم
در بحر حسینی دُرِّ نابی اصغر
تو سوره ی یاسین کتابی اصغر
ای سوم علی خانه ی اربابم
آرام دل و جان ربابی اصغر
رضا رسول زاده
روزی که روی نفس خودم پا گذاشتم
دل را به پشت خانه ی تو جا گذاشتم
بیمار چشم تو دل من گشت و بعد از آن
یک سو دگر طریق مداوا گذاشتم
طفل نخورده آب کمی در حرم بخواب
لالا گلم , عزیز دلم , اصغرم بخواب
شرمنده ام که شیر ندارم …به سینه ام
ناخن مکش تو خاک مکن بر سرم بخواب
از آن خوشم که شدم نوکر سرای حسین
منم غلام کسی که بود گدای حسین
دو چشم داده خداوند تا که گریه کنم
یکی برای حسن آن یکی برای حسین
پیش نگاهم که ز زین پیکرت افتاد
گوشه ی گودال ز پا مادرت افتاد
شمر نشست تا که روی سینه ی تو با
خنجر کندی به جان حنجرت افتاد
ای هلال زخمی بر نیزه ها
پاره حنجر گشته از سر نیزه ها
کاش می شد ای عزیز مادرم
جای تو می رفت بر نیزه سرم
زخمی که داغ رفتن تو بر جگر گذاشت
بر چهره ی حسین همان دم اثر گذاشت
چون پاره گشت مثل دو چشم تو مشک آب
سقایی و تلاش تو را بی ثمر گذاشت