شعر اهل بیت

هجر تو

این من و هجر تو و حال به هم ریخته ام
رحم کن بر من و احوال به هم ریخته ام

منم آن عاشق جامانده ی روز عرفه
سر به زیرم سر اعمال به هم ریخته ام

وصال یار

در مسیر خانه ی لیلا ز جان باید گذشت
تا وصال یار از صد امتحان باید گذشت

بابی انت و امی چونکه گفتی بر حسین ع
دیگر از فرزند و مال و خانمان باید گذشت

کوچه های کوفه

در کوچه های کوفه شدم دربدر حسین
طعنه شنیده ام به سر هر گذر حسین

اینجا کسی پناه به مسلم نمی دهد
آواره ام به کوفه ز شب تا سحر حسین

مسلم غمدیده

نفس کشیدن او به شماره افتاده
کنار چشم کبودش ستاره افتاده

بزرگ مردی خود را به او نشان میداد
همین که طوعه پی راه چاره افتاده

روی لبش آه

ای کاش کسی روی لبش آه نباشد
با نامه او قافله در راه‌ نباشد

ای کاش که مردی غم بسیار نبیند
از بی کسی اش کوچه به کوچه ننشیند

حی علی العزا

اونقدر میشینم اینجا که بیاد
مادرت مشکی تنم کنه حسین
شب هشتم پیرنو پاره کنم
علی اکبر کفنم کنه حسین

لباس عزا بر تنم

شکر خدا که باز نگاهت مرا گرفت
آلوده ای ز لطف تو بوی خدا گرفت

شکر خدا لباس عزا بر تنم نشست
این پر گناه , پیکر ما هم جلا گرفت

حُسنِ بی حد

ای که نامت تا قیامت حُسنِ بی حد, یاحسین(ع)
سرنوشتم را خدا با تو رقم زد, یاحسین(ع)

شاهکارِ خلقتی, عشق تو شد سنگ محک
شد جدا با حبّ و بغضت, خوب از بد, یاحسین(ع)

ذکرِ یا حُسین

مِی خواره ایم و با مدد از ذکرِ یا حُسین
هستیم مَستْ , تا اَبد از ذکرِ یا حُسین

رحمت به شیر مادر هر کس که مثل ما
دائم به فیض می رسد از ذکرِ یا حُسین

زیرِ سم اسب

تنت از بسکه به دور و برِ من پاشیده
مثل مومیست جدا گشته..به هم چسبیده

ناله ات زیرِ سم اسب مرا پیرم کرد
چشمم از بعدِ على اکبر خود ترسیده

پرچم عزا

دوباره پر شده قلب من از هوای شما
گرفت دست مرا اشک روضه های شما
دوباره بی سر و سامان روضه ها هستم
چراغ راه شبم پرچم عزای شما

حسین میا

سَـرَمْ بریده شود دل نمی بُرم از یار
دلم خوش است به عشقِ تو می رَوَمْ بر دار

نوشته ام که بیایی ولی حسین میا
که می کِشَند برایِ تو نقشه در بازار

دکمه بازگشت به بالا