شعر بازگشت کاروان به مدینه

یادم نرفته

برگشته ام کرب و بلا دور و بر تو
پیچیده عطر لاله های پرپر تو
جان می دهم هر روز بعد رفتن تو
توکشته ی صبری حسین یا خواهرتو

عاقبت مادر رسیدم

به آغوش مدینه عاقبت مادر رسیدم من
اگر چه قد کمان و مو سپیدم،روسفیدم من

تو میدانی چه آمد بر سرم، ای مادر خسته
هر آنچه از مدینه تا مدینه بود، دیدم من

مدینه سلام

آمدم از سفر، مدینه سلام
خسته و خون جگر مدینه سلام
با شکوه و جلال رفتم من
دیده ای با چه حال رفتم من

مى رسد بانوى باران

مى رسد بانوى باران، شرف الشمس حیا
حضرت صبر، علمدار وفا، روح دعا

مى رسد مظهر غم، عالمه ى عالمه ها
مى رسد سنگ صبور همه ى فاطمه ها

کاروان برگشت

کاروان برگشت با جانى که در پیکر نبود
کاروان برگشت و آن را سایه اى بر سر نبود

روزها رفتند و زینب، زینب سابق نشد
هرکه خواهر بود، بعد از کربلا خواهر نبود

دکمه بازگشت به بالا