با شما حال خراب دل ما خوب تر است
وسط خیمه ی تو حال و هوا خوب تر است
نیمه شب ها وسط نافله, گریانم کن
سینه زن که بشود اهل بکا خوب تر است
با شما حال خراب دل ما خوب تر است
وسط خیمه ی تو حال و هوا خوب تر است
نیمه شب ها وسط نافله, گریانم کن
سینه زن که بشود اهل بکا خوب تر است
اگر تیغ تو سردمدار جنگ نهروان باشد
یقین دارم که خون کشته ها نهری روان باشد
برایش فتح خیبر کار سختی نیست وقتی که
در اوج نوجوانی فاتح هفت اسمان باشد
ای شعله ها!تا صبح میل پر زدن دارم
پروانه می داند که قصد سوختن دارم
امروز اگر در روضه ها خونِ جگر خوردم
فردا میان سینه ام دُرِّ یمن دارم
از کنج ضریحت می ناب آمده بیرون
یک شهر به دنبال شراب آمده بیرون
قرآن خدا ظرفیتت را که ندارد
از این جهت اسمت ز کتاب آمده بیرون
مادر روز های دلتنگی
بانوی گریه های طولانی
می شد از موج اشک هر روزت
اسمان مدینه طوفانی
چه گام استواری در دفاع از اصل دین داری
به راهی که در آن هستی بدون شک یقین داری
تو هم ام الادب هستی و هم ام البنین هستی
ارادت های دیرین بر امیرالمومنین داری
ای جبرئیلم تا خدایت پرکشیدی
از مادر چشم انتظارت دل بریدی
جز ام لیلا کس نمیفهمد غمم را
من پیر گشتم تا چنین تو قد کشیدی
مرگ من بود دمی کز تو خبر آوردند
به همه عضو تنم درد و شرر آوردند
من همان روز ز جان دست کشیدم که اینجا
تحفه…پیراهنی از راه سفر آوردند
علی که بی گل رویش, جهان قوام نداشت
بدون پرتو او, روشنی دوام نداشت
اگر به حرمت این خانه زاد کعبه نبود
سحاب رحمت حق بارش مدام نداشت
پیراهنِ مشکیم و پوشیدم
گل کرد بازم تو دلم احساس
دیدم نوشته گوشه ی تقویم
” روزِ وفاتِ مادرِ عباس “
هر چند , شوقِ آمدنت در دعای ماست
هر چند , ردّ پای تو در ربنای ماست …
اما برای تو قدمی برنداشتیم
در جادهی مقابل تو ردّ پای ماست
تنها چرا نشسته مگر گریه میکند؟
چون شمع شعلهور به نظر گریه میکند
از مردم مدینه شنیدم که روزها
میآید و ز داغ پسر گریه میکند