پس می زنم غبار هوا را که بنگرم
دارد چه ها می آید از امروز بر سرم
وقتی که پشت هم علی از خواب می پرد
حس می کنم که بسته شده هر دو تا پرم
پس می زنم غبار هوا را که بنگرم
دارد چه ها می آید از امروز بر سرم
وقتی که پشت هم علی از خواب می پرد
حس می کنم که بسته شده هر دو تا پرم
انتظارِ آن که دارم می رسد
التیامِ قلب زارم می رسد
صاحبِ دارو ندارم می رسد
کاروانِ گلعذارم می رسد
هجده گل سرخ یار زینب بودند
در معرکه ذوالفقار زینب بودند
چشمی نتوانست ببیند او را
خورشید و قمر کنار زینب بودند
کرامت نعمت زاده
ای نیم قرن فاطمه ی خانواده ام..
خورده گره اراده ی تو بر اراده ام
تو لشکر سواره ای و من پیاده ام!
من پیش تو کنار خدا ایستاده ام
خانه ها را روضه کردی خانه ها جنت شدند
کل زحمت های ما در روضه ات رحمت شدند
بیشتر از آهوان سگ میرود با صاحبش..
بیشتر از پاک ها آلوده ها دعوت شدند
آقا نیا که قصه بیعت دروغ است
آقا نیا آهنگری هاشان شلوغ است
جای شما و جای زینب روی چشم است
نه این نفاقستان که بی شمع و فروغ است
این نامهها مانند سنگی سد راهند
یوسف نیا کنعانیان در فکر چاهند
اینجا همه در فکر تجهیز سپاهند
پیران اینجا هم حریص یک نگاهند
زهرا کنار درب حسینیه دم گرفت
هَل مِن مُعین… دوباره جهان رنگ غم گرفت
صدها گره ز مشکل او باز می شود
هر کس برای روضه ی تو یک قدم گرفت
مابین ذکر جانم آقا ، جانم آقا
مانند مادر مرده ها گریانم آقا
دنیا بدون تو به درد من نمیخورد
از ابتدای زندگی می دانم آقا
ثابت شده به گریه کنان منورش..
عزت فقط برای حسین است و نوکرش
طبق حدیث هرکه دراین داغ گریه کرد
آقا نشسته است دوزانو برابرش
عاشق به اینجا آمدم عاشق از اینجا میروم
نوکر به دنیا آمدم نوکر ز دنیا میروم
قبل از تمام نوکران زهرا به هیات میرود
وقتی به روضه میروم دیدار زهرا میروم
سکوت بودم و بانگِ بُکای من برگشت
در این حسینیه حال و هوای من برگشت
گرفته بود گلویم..،میان روضه ی تو
چقدر داد زدم تا صدای من برگشت