شعر وروديه كربلا

حسین رسید به کربلا

رسید بالاخره قافله کنار فرات..
سلامتی حسین و قبیله اش صلوات!

رباب امده با اصغرش خوش امده است
رقیه امده با اکبرش خوش امده است

چقدر خوب که جمع بزرگ ها جمع است
تمام قافله پروانه عمه هم شمع است

به بنده ها برسان جلوه ی رب آمده است
خبر کنید زنان را که زینب امده است

چه با شکوه میاید ز محملش پایین
سر تمامی مردان مقابلش پایین

حجاب دختر حیدر هزار پرده ی نور
ز قد و قامت این زن نگاه عالم دور

رکاب دار ابالفضل و پرده دار حسین
شکوه این زن ابالفضل و اقتدار حسین

چرا کسی نمیاید سلامشان بکند
سلامشان بکند احترامشان بکند

بزرگ بانوی این قافله پریشان است
خدا بخیر کند خیره بر بیابان است

گمان کنم خبر سر براش اوردند
خبر ز غارت معجر براش اوردند

رسانده اند خبر را که ای صبور حرم
شکسته میشود این سمت ها غرور حرم

اگر چه امده ای با دوصدجلال اینجا
به عصر روز دهم میروی ز حال اینجا

همان زمان که حسینت میان گودال است
همان زمان که تنش زیر چکمه پامال است

همان زمان که همه درمیان آشوبند
به بوسه گاه نبی نیزه نیزه میکوبند

لباس کهنه او از تنش جدا شده است
بروی جسم شریفش برو بیا شده است

کبود میشود از تازیانه پیکر تو
سری به نیزه بلند است در برابر تو

سید پوریا هاشمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا