شعر عید الله الاکبر

عدل و عدالت

در حقیقت معنیِ دین جلوه ی ایمان علی ست
بعدِ توحید و نبوٌت بهترین برهان علی ست

آن همای آفرینش مایه ی فخرِ جهان
آخرین تفسیرِ دین، از منظرِ قرآن علی ست

شوق یار

دست، دستی که به شوق یار بالا می‌رود
لحظه‌ی تقدیم جان صدبار بالا می‌رود

دست گاهی میثم تمّار می‌سازد ز خود
یاعلی می‌گوید و از دار بالا می‌رود

اسم اعظم

اولین بار علی گفتم و جانم دادند

با علی در رگ غیرت ضربانم دادند

یا علی گفتم و معیار نشانم دادند

با تماشای نجف جان جهانم دادند

امیر عشق

تا چشم های تو به چشم ماه می افتد
تاریخ دنبال نگاهت راه می افتد

پشت سر تو نخل ها آواز می خوانند
آیینه ها از پاکی تو سخت حیران اند

شکرولله

با وجودی که در این میخانه هستم تازه کار
بیقرارم،بیقرارم،بیقرام،بیقرار
شکرولله جذبه ی ساقی مرا کرده شکار
هم سپردم عقل و دل را با توکل دست یار

یاعلی

نبین از خاک بالشتی، به شب ها زیر سر دارد
و یا در پاش نعلینی پر از وصله، اگر دارد

نبین با چاه خلوت کرده و مأنوس او گشته
و همچون وسعت دریاش ، خونی در جگر دارد

علی جانِ من

صد و ده بار نوشتم که علی جانِ من است
بخداییِ خدا ، ناطقِ قرآنِ من است
صد و ده بار به گردِ حرمت چرخ زدم
حرم و صحن و سرا،قبله ی جانانِ من است

یا علی جان

سرم به پای تو افتاد در رسای تو امشب
قلم نفس زد و هو می کشد برای تو امشب
دلم نشسته و با عاشقانه های تو امشب….
هوا هوای گداییست در سرای تو امشب

من کنت مولا

رفت دست ماه با خورشید بالا همزمان
این دوتا در آسمان گشتند پیدا همزمان

از دهان حضرت حق و دهان مصطفی
از دو لب پرتاب شد “من کنت مولا”همزمان

شاهِ نجف

نامِ زیبایِ تو ،قوّت به دلِ آدم داد
بودنت پشت و پناهی به تنِ خاتم داد
ذکرِ تو حیدر کرّار چنان پر شور است
گفتنش نعمتِ بی حد به همه عالم داد

دکمه بازگشت به بالا