باده ای ناب تو از زلفِ پریشان داری
بی سبب نیست دگر این همه خواهان داری
رأسِ عشّاقِ فدایی تو به دامان داری
مثل من عبد گرفتار هزاران داری
شعر مدح اهل بیت
تمام دلخوشی زندگی من این است
که وقت مرگ می آئی و مرگ شیرین است
مگر نگفتی علی جان؛ فَمَن یَمُت یَرَنی
بیا که وقت وفایت به عهد دیرین است
وقتی مطیع امر امامش حسین بود
یعنی عقیله شرط قوامش حسین بود
روح حسین چون تن او را احاطه کرد
خشم و سکوت و صلح و قیامش حسین بود
ما گداییم گداییم گدای دو حسن
زیر دین کرم و لطف و عطای دو حسن
وای اگر نان خور هر بی سر و پایی بشویم
روزی ما گره خورده به وفای دو حسن
زنده و مرده ی ما فرق ندارد فردا
پا نمی گیرد میانِ قلبِ من الّا حسن
عالمی پست اند و باشد حضرت والا حسن
در کرامت مثل و مانندی نباشد بهرشان..
عالمی را پُر ز حیرت کرده اند دو تا حسن
دوره گردی می کنم دور و برت بابُ الکرم
من گدایی می کنم در محضرت بابُ الکرم
ای یکی مانده به آخر.. ای امامِ دلربا..
من دخیل افتاده ام پشتِ درت بابُ الکرم
کسی که ماه شب چارده اسیرش بود
سرِ تمامی افلاک، سر به زیرش بود
کسی که دست خدا دستِ دستگیرش بود
هزارچشمه ی جوشان پی کویرش بود
یا علی گفتیم و راه عشق را پیموده ایم
در پناه بیرق آل علی آسوده ایم
سربه روی خاک پای آل زهرا سود ه ایم
از همان بدو تولد سامرایی بوده ایم
گر چه حق این سینه ها را کربلایی آفرید
سائلان کربلا را سامرایی آفرید
محاصره ست ولی جای هیچ دلهره نیست
که نور لَم یَزَلی قابل محاصره نیست
تنش اگرچه به ظاهر اسیر سامره است
نسیم عطر حضورش اسیر سامره نیست
باید برای مدح علی ذوالکمال بود
یا غرق در میان یم لا یزال بود
گویم چه من که محتشم آتشینسخن
در وصف میم نام علی لال لال بود
مَجذوب تو شد کوخ نشین کاخ نشین هم
بَر روی زمین بودی و در خُلد بَرین هم
یک لحظه در آن بودی و یک لحظه درین هم
فهمیده ز تدریس تو جبریل اَمین هم
قسم به خالق بى چون و صدر بَدر انام
که بعد سید کونین، حیدر است امام
امام اوست، به حکم خدا و قول رسول
که مستحق امامت بُود ز نصّ کلام