منکه با تربت تو کام لبم باز شده
اصل این نوکریم از ازل آغاز شده
مادرم درس غلامی تو ام می آموخت
اولین پیرهن مشکی من را می دوخت
منکه با تربت تو کام لبم باز شده
اصل این نوکریم از ازل آغاز شده
مادرم درس غلامی تو ام می آموخت
اولین پیرهن مشکی من را می دوخت
با اینکه بی وفا شده ام با وفا ببخش
این بار محض خاطر زهرا(س) مرا ببخش
خود را اسیر بند معاصی نموده ام
من توبه می کنم تو فقط بنده را ببخش
نفهمیدم چه شد نامش به دنیا در سرم افتاد
به سختی ها به کارم شد و قلبم در حرم افتاد
نفهمیدم چه شد رفتم به دامش در بساطش,وی
دعا کارش عطا شغلش,گره بر شاهکرم افتاد
تکیه بهوفای ما نکن آقا جان
گریهتو برای ما نکن آقا جان
بهر فرجتخودت بیا کاری کن
دل خوش بهدعای ما نکن آقا جان
اگر چه بی کس و تنها اگر چه غم زدهایم
همیشه از تو فقط با دروغ دم زده ایم
تو گرم آمدنی , بی خبر که ما بی تو
قرار جمعه ی این هفته را بهم زده ایم
بار دیگر قلب مهدی غم گرفت
همچو مولا ,قلب زینب هم گرفت
یاد آن روزی که ویران شد بقیع
در جنان, حیدر به سر ماتم گرفت
محمدمهدی عبدالهی
طرح نویی به داستان دادی
گوشه ی مقتلی نشان دادی
بار دیگر بساط روضه و اشک
به سگت باز استخوان دادی
مستی است شرح “حا”و “سین” و “یا” و “نون” , تو!
نفروشم از باغ محبت قدر یک جو
با خشت های روضه ها در وسعت عشق
عمریست در قلبم بنا کردی قلمرو
توحید شالیچیان
گفتند نوکران حسینی به صف شوند
ما با دعای مادر سادات پا شدیم
قالو بلا زبان غلامان کوی توست
شاهد همین که مست ز جام شما شدیم
برای رفتن تا بیکران فقط کافیست
گرفتن پری ازبالتان امام زمان(عج)
تفألی چو به حافظ زدم فقط دیدم
پر است حافظم از فالتان امام زمان(عج)
در آن زمان که پی یک قرار میگردم
تویی که سنگ صبور شکیب میگردی
نبود باورم اصلا که تکسوار هستی
نبود باورم اصلا غریب میگردی
در زاویهٔ گردش پیمانه نشستم
تا دستِ گدای سحرم را بپذیرد
منظورِ منِ بی سر و سامان خود ساقیست
پس اوست که باید نظرم را بپذیرد