مهپاره ی ایل پاک محمودی تو
آیینه ی قدی حسن بودی تو
صد خمره عسل ریخت زمین , یابن حسن
لبهای خود هر بار که بگشودی تو
رضا رسول زاده
مهپاره ی ایل پاک محمودی تو
آیینه ی قدی حسن بودی تو
صد خمره عسل ریخت زمین , یابن حسن
لبهای خود هر بار که بگشودی تو
رضا رسول زاده
برما نظری اگرنمایی کافیست
ازکارم اگرگره گشایی کافیست
عیدی ولادت امام باقر
درمجلس ما اگربیایی کافیست
سید مجتبی شجاع
داد مسرت کشید پیک خوش آسمان
مژده که ریحان یاس شکوفه زد در جهان
جلوه حق بر زمین کرده رخش را عیان
نور خدا آمده نغمه مستانه خوان
قلم زدم به مرکب کنار این فانوس
برایتان بنویسم برای اقیانوس
نفس برای شما خرج می شود بی بی
نفس نفس شده این جا کنارتان محبوس
ای امتداد سوره ی کوثر خوش آمدی
ای روشنای قلب پیمبر خوش آمدی
آییینه دار حضرت حیدر خوش امدی
کوری چشم دشمن ابتر خو ش آمدی
امشب ای دل شب مستانگی جان و تن است
قفل افطار دلم دست امام حسن است
امر کرده است که افطار کنم با لعلش
رطب سفرهی من خندهی شیرین دهن است
از هم آسمان این خانه شب پر رفت و آمدی دارد
باز هم کوچهی بنی هاشم بوی عطر محمدی دارد
در شبستان زلف توترسا, خال بر گونهی تو هندوکش
طاق زیبای ابرویتمحراب, وه که لیلا چه معبدی دارد