علی ابن موسی الرضا

اصلاً بکِش به دار مرا

مثل کسیکه روی لبش یارضا رضاست

کارم فقطحسین حسین وخدا خداست

بی روضه های این دهه از دست می روم

آری دوایعاشق کرببلا بلاست

روضه رضوان

بی تونفس به سینه ما جان نمی شود

بی توبهشت روضه رضوان نمی شود

اصلا تمام وسعت این گنبد کبود

گنبد طلای شاه خراسان نمی شود

مشهدالرضا

حال و هوای پر زدنم مشهدالرضاست

شوق تمام آمدنم مشهدالرضاست

آنجا مدینه دل ماکربلای ماست

یعنی حسین وهم حسنم مشهدالرضاست

رنگ کبود

آقایمان آمد عبا روی سرش بود

رنگ کبودی برتمام پیکرش بود

درکوچه یادماجرای کوچه افتاد

یافاطمه یافاطمه ذکرلبش بود

روضه رضا

آمد از راه و کشید آرام عبا رویِ سرش

یعنی امروز ست روزِ ناله‌هایِ آخرش

هر قدم رفت و نشست و دست بر پهلوگرفت

میکشد خود را به سویِ خانه مثلِمادرش

یک عمر نوکرم

من بی دل آمدم که تو دلدار من شوی

غمدیده آمدم که تو غمخوار من شوی

شادم که در حریم تو افتاده بار من

آیا شود ز لطف خریدار من شوی

مرید و زائرت

مرید و زائرت از هر نژاد است

خودش روز است و با شب در تضاد است

مگر شمس جمال تو که این دل

 به این خورشیدها بی اعتماد است

امام زمان عج

باید از بندگی تو به خدایی برسیم

بعد از این حبس کشیدن به رهایی برسیم

بی طبیبانگی تو به خدا ممکن نیست

بعد یک عمر دویدن به دوایی برسیم

گدایی درِ تو

کنار سفره ی تو جا برای ماها نیست؟

مگر پناه دلی که شکسته اینجا نیست!

یقین قلبی ام اینجا مرا کشانده فقط

نگو که در حرم آقا برای من جا نیست

بیا جواد که بابایت از توان افتاد

امان نداد مرا این غم و به جان افتاد

میان سینه ام این درد بی امان افتاد

به راه روی زمین می نشینم و خیزم

نمانده چاره که آتش به استخوان افتاد

لب پیمانه

 

این نسخه را بر بال یک پروانه بنویسید

دارو؟…نه در این برگه دارو خانه بنویسید 

مشهد-حرم  یک عمر پشت پنجره فولاد

جای مسکّن هم برایم دانه بنویسید

وقت گدایی

من ندیدم که کریمی به کرم فکر کند

به چه مقدار به زائر بدهم فکر کند 

ازشما خواستن عشق است ضرر خواهدکرد

هرکه در وقت گدایی به رقم فکر کند

دکمه بازگشت به بالا