عاشقان تشنه ی دیدار سحر میمانند
عاشقان ارزش این واقعه را میدانند
عاشقان روزی خود وقت سحر میگیرند
و ز احوال هم اینگونه خبر میگیرند
مشهد
وا می کنم سوی تو تا بال و پرم را
حس می کنم شیرینی طعم حرم را
تا که حواسم پرت این و آن نباشد
خالی کن از غیر خودت دوروبرم را
آیینه ی ذات کبریایی
ای فخر بلاد آریایی
ای مشتیِ گنبد طلایی
تو تاج سر و بزرگ مایی
پیش پای من اگر چه راه غیر از چاه نیست
شکر, اما دستم از دامان تو کوتاه نیست
از زمانی که پیاده تا حریمت آمدم
تازه دیدم تا بهشت آنقدر ها هم راه نیست
سرچشمه های جود و کرممشهدالرضاست
سرمنشا وجود و عدم مشهدالرضاست
هستند کربلاو مدینه , نجف ولی
در معنی لغات , حرممشهدالرضاست
دلتنگ بودم در دلم بدجور غوغا بود
دلتنگ او که نام او سلطان دلها بود
عزم سفر کردم سفر تا خانه دوست
چون رود در جریان مسیر سمت دریا بود