تو آمدی زمین و زمان بیقرار شد
توحید در نهایتِ خود آشکار شد
با روی کار آمدن رویت,آفتاب؛
از کار سَروَری جهان برکنار شد
شعر ولادت امام حسين (ع)
ذکر خیر تو شد و فطرست اینجا آمد
نوکری گفت حسین , حال دلم جا آمد
باز هم بوی خوش تربت اعلی آمد
رفت در دست تو این دست که بالا آمد
دلی به سینه طپیدو دوباره شیداشد
به عشق عشق گره های کورمان واشد
دوباره چشم پراز شوروشوق دریا شد
ببین دوباره زمین سفره دار بالا شد
حضور کیست که میخانه ها زیاد شدند
حسین آمدو دیوانه ها زیاد شدند
چه نسیمى ست که امشب همه جا آکندست
چه هوایى ست که از شوق پر از لبخند است
وه که خورشید على در همه جا تابندست
بنویسید زمین از قدمش در بند است
بخشندگی اهل گنه در صف محشر
وابسته به یک گردش چشمان حسین است
غم نیست مرا گربرسد وقت مماتم
زیرا ملک الموت بفرمان حسین است
فطرس بیاورید کرامت شروع شد
باران گرفت, لطف و عنایت شروع شد
دنبال نوکرند برایش پیمبران
أین الحسینیون ولایت شروع شد
در فضایی ملکوتی تر و روحانی تر
دفتر شعر من امشب شده نورانی تر
دلم به دریا زدم این مرتبه ؛ طوفانی تر
آسمانی ترم این دفعه و بارانی تر
دل به طوفان زدم, بدون حساب
باده پنهان زدم, بدون حساب
بی حساب و کتاب بخشیدم
به خلایق ثواب بخشیدم
امام حسین علیه السلام
ببینید گیسوی پُر تابِ ما را
ببینید جوش می ناب ما را
ببینید ماه جهانتاب ما را
ببینید لبخند ارباب ما را
ما که هستیم ؟ انتخابِ حسین
از دعاهایِ مستجابِ حسین
گَردِ راهی در آفتابِ حسین
پرِ کاهی در التهابِ حسین
گِلی از خاکِ بوترابِ حسین
ما که هستیم ؟ یک صواب حسین
حال و هوای امشب من فرق می کند
تب کرده ام ولی تب من فرق می کند
از این به بـعد مذهب من فرق می کند
شعـر و سـرود بر لب من فرق می کند
دامن فاطمه گلزار محبت شده است
شب میلاد اَبـَر مرد کرامت شده است
پسری آمده از نسل پیمبر که بشر ….
هر کجا رفته از این معجزه صحبت شده است