شعر ولادت امام جواد (ع)

گل شاه طوس

تو مهمان نمودی مرا یک غزل
نشاندی به دل عشق خود از ازل
تو بی مثل و همتایی و بی بدل
تو نوری تو نوری تو خیرالعمل
که شیرین بود از تو کام عسل

دل یکی، دلبر یکی

جلوه ها بسیار اما دل یکی، دلبر یکی
بین این میخانه ها، باده یکی ساغر یکی
ریشه های ما یکی، مصدر یکی، محشر یکی
تا ابد حیدر یکی، کوثر یکی، مادر یکی

یا جواد الائمه

اگر دست و بالت کمی خالی است
اگر حال و روز تو بی حالی است

اگر آسمان در قفس میکشی
اگر قسمتت بی پَر و بالی است

ابن الرضا(ع)

ای کسی که هر گره با دست تو وا می شود*
دردهای بی دوا با تو مداوا می شود

راه بیرون آمدن از سختی و غم یاد توست
در شدائد، رحمت و لطف تو پیدا می شود

عریضه

دست کریم، روزی من را زیاد داد
آبی طلب نکردم و دیدم مُراد داد
از خالِ هاشمیِ لبش کعبه ساختم
ما را حکایتِ سر زلفش به باد داد

حضرت جواد الائمه

گاه‌گاهی نگاه ما را بَس
بوسه‌ای گاه‌گاه ما را بَس

گرچه از دستِ یار ممکن نیست
جگری روبراه ما را بَس

دم از عاشقی

به مسکینی قناعت کرده بودم کرد سلطانم
امیرم چون اسیرِ طُرِّه یِ گیسویِ جانانم
فقیرِ دیدنِ کویِ نگارم که پریشانم
همه دنبالِ دیوانند و من مجنون و دیوانهَ م

یاجواد

در هر قنوت؛ تا پدرت یاجواد گفت
سائل رسید و پشتِ درت؛ یاجواد گفت

«آدم» به پنج تن متوسّل شد و سپس
«آمد» نشست دور و برت یاجواد گفت

ماه رضا

ای وجودت جود را معنا جواد
ای مرید لطف تو دست مراد
نورِ مهرت دائما در ازدیاد
خانه ات شد قبلهٔ خیرُ العباد

باب المراد

آسمان از منزلش در آسمان دل کنده است
چادر شب‌رنگِ ماه از روشنی آکنده است
از زمین دارد دوباره نور، می‌بارد به عرش
نور یعنی؛ بر لب خورشید هشتم خنده است

کوثر رضا

روزی که روی نفسِ خودم پا گذاشتم
دل را کنارِ خانه ی تو جا گذاشتم
بیمارِ چشم های تو روزِ ازل شدم
روزی که سر به پای مداوا گذاشتم

باب الجواد

ای که از دست کریمت خیر و برکت می‌رسد
هر کسی شد سائل جودت به عزت می‌رسد

تو نشان دادی که در آل امیرالمومنین
ظاهراً بر کودکانش هم امامت می‌رسد

دکمه بازگشت به بالا