شعر ولادت حضرت علی اكبر (ع)

پسر ارشد امام حسین

ما گرفتار آفریده شدیم
عاشق ِیار آفریده شدیم
خاک ما را ز باده گِل کردن
مست دیدارآفریده شدیم

شهزاده

دل از ما بُرد و او را حضرتِ دلبر تصوّر کن
جهان را اینچنین با جذبه ای دیگر تصوّر کن

صدایش زد علی(ع) تا چشم ِ دشمن کورتر باشد
دلِ اربابمان را خانۂ حیدر تصوّر کن

شبه پیغمبر

ما جوانیم و سر به راه حسین
جملگی لشکر و سپاه حسین
تا ابد شامل نگاه حسین
گرچه هستیم رو سیاه حسین

خورشید آل فاطمه

قت شروع مدح تو شاعر علیل شد
شرح غزل کشیده به بحر طویل شد

اعجاز کردی و قلم من عصا شده
این دفترم به اذن شما رود نیل شد

آقا زاده

جهان‌دار و جهان‌بخش و جهان‌آرا علی اکبر
فلک دست و فلک جاه و فلک پیما علی اکبر

زبانها قاصرند از وصف تو آنجا که در مدحت
سروده شعر، علیِ عالیِ اعلا – علی اکبر

پسر حضرت خورشید

حضرت آینه در خانه پیمبر دارد
خوش به حال پدری که علی اکبر دارد

دست این طایفه از عرش فراتر رفته
پسر ارشد این خانه به حیدر رفته

ماه حسین

چهره ات را حضرت حق ماه کامل ریخته
ساقی امشب باده ای از عنبر و هل ریخته

رخ که محشر قد قیامت گوئیا معمار هم
هرچه را که داشته در این شمائل ریخته

عشق

عشق در سینه ى کبوترهاست
عاشقى از نگاهشان پیداست
عشق پرواز شاپرک ها و
برکه ى آب و ساحل و دریاست

شبه پیغمبر

پیش از اینها روزگاری روزگاری داشتم
با دلِ خود روزگاری کار و باری داشتم
تا که روزی کوچه‌ی میخانه کاری داشتم
بعد از آن دیدم که چشمانِ خماری داشتم

جلوه

عرش از نورِ خدا غرقِ طَلاطُم شُده بود
بَسکه می‌ریخت گُل از عرش زمین گُم شده بود

باز هنگامه‌یِ یک جلوه تَبَسُم شده بود
وقتِ رقصیدنِ دل وقتِ ترنُم شده بود

ابن الحسین

 ای خوش قد و بالای بابا ماه لیلا
چشم امید و روشنی راه لیلا
از تو که مولودی منزه تر نباشد
طفل عزیز و نوگل دلخواه لیلا

اشبه النّاسی

حیدری تو یا حسینی یا که نه پیغمبری
مرتضایی مصطفایی یا که نوری دیگری
جلوه ی عباس داری از همه دل می بری
بر قد و بالای تو الله اکبر ؛ اکبری

دکمه بازگشت به بالا