شعر ولادت اهل بيت (ع)

تاریخ معطر

وقتی پدرت حضرت حیدر شده باشد

باید که تو را فاطمه مادر شده باشد

جد تو نبی بود نه اینطور بگویم

شک نیست که جد تو پیمبر شده باشد

برای دست گدایان کریم آوردند

به شوق نام دل آرای مجتبی امشب

بزن به جاده ی عشّاق عشق بسم الله

نقاب می کشد از چهره لولو کوثر

عرق نشسته به پیشانی خجالت ماه

جناب باران

چه سفره ای , چه کرم خانه ای , چه مهمانی

چه میزبانی و چه روزی ِ فراوانی

چه ازدحام عجیبی یقینا آقا! نیست

گدایی در ِ این خانه کار آسانی

سوره ی بهشت

مرد کریم خانه ی مهمان نواز ها

در دست توست حاجت رفع نیاز ها

تو پادشاه و عالم امکان گدای توست

محتاج بذل و بخشش دست عطای توست

آینه های خدائی

اینخانواده آینه های خدائی اند

در انتهایجاده ی بی انتهائی اند

خیل ملکمقابلشان سجده می کنند

اینها خدانی اند ولیکن خدائی اند

آقاترین جوانِ جوانانِ جنتی

پروازماندهید که بی بال و پر شدیم

یک عمردر هوای شمادر به در شدیم

کالیمو خشک و زرد, خدا را چه دیده ای؟

شایدبه لطفِ یک نفست بارور شدیم!

شاه کرم

مائده های رحمت و لطف حریم وا شده

قامت هفت آسمان پیش کریم  تاشده

دست نیایش زمین مسیر عرش را گرفت

هلهله های نــُـه فلک به سبکربّنا شده

خورشید آورده …

آماده شد سفره , کرم , خِیل گداها

می آید امشب واژه واژه رمز دریا

مهمان ویژه آمده بر سفره ی ما

مهمان نباشد میزبان عرش اعلا

شقُّ القمر

عاشقان شقُّ القمر شد ماه رحمت شددونیم

آسمان شد در حریم آسمانیها مـُقیم

شد مشام جان عشّاق علی پر از شمیم

می تپد با این دعای ناب قلب هرندیم

کریم …

ترنّم جلواتت نسیم آورده

وَ بوی نرگس چشمت شمیم آورده

خدا برای خودش آینه پدید آورد

دوباره یاعلی و یاعظیم آورده

کریم اهل نظر

معـطــر سـت فـضــای  دل  محـبـانش

هــزار قـافـلـه   دل دوبــاره مهمـانش 

مدیـنـه شهـر پیمـبـر  شـده چـراغـانی

 نمـود جـلـوه رخ فاطـمـی و تـابــانش 

یاعلی , پدر شده ای

صـدایِگــریــه یِ نــوزاد در فضــا پیچــید

بِگفتقابله اش:«یاعلی , پدر شده ای» 

بگـــیــردر  بغــلت طفلِ کوچکِ خـــود را

عجب! زمادر او دستپاچه تر شده ای ! 

دکمه بازگشت به بالا