تا نام شما روی لب ما باشد
روشنتر از این روز,شب ما باشد
سوگند به نامت ای علیِ اصغر
دم از تو زدن تاب و تعب ما باشد
سید مجتبی شجاع
تا نام شما روی لب ما باشد
روشنتر از این روز,شب ما باشد
سوگند به نامت ای علیِ اصغر
دم از تو زدن تاب و تعب ما باشد
سید مجتبی شجاع
غم خانه خراب می شود تا شش ماه
می سوزد و آب می شود تا شش ماه
هر کس که دعایی بکند از امشب
با لطف تو مستجاب می شود تا شش ماه
سید مجتبی شجاع
نگاهی کرد مولا جان گرفتم
نفس زد با دمش ایمان گرفتم
تکلم کرد و من قرآن گرفتم
و از او درس یک انسان گرفتم
با حرف و حدیث کعبه همراه شدیم
با نوکریِّ شاه عرب شاه شدیم
در مکتب او صاحب این جاه شدیم
از خوب و بد زمانه آگاه شدیم
فرصتی پیش آمده تا از رجب صحبت کنیم
سینه را غرق تولّای ولی نعمت کنیم
از شکاف کعبه با حال و هوای اعتکاف
تا طواف خالصی دور از نفاق وانحراف
بیا به شهر مدینه نگاه را حس کن
به دل سفر کن و نزدیک راه را حس کن
بیا به روی مسیح آفرین حق بنگر
شمیم یوسف بیرون ز چاه را حس کن
آن گل که سرآغاز شکوفائی بود
رخسارۀ او بهشت رویائیبود
وقتی که درآغوش رضا می خندید
چون دیدن باغ گل تماشائی بود
با مهر تو دل سپهری ازنور شود
با یاد تو سینه وادی طور شود
تنها نه ز مقدم تو شاد است رضا
کز آمدنت فاطمه مسرور شود
ای گل که فضا معطر ازبوی بود
سرتا سریثرب همه مشکوی تو بود
وقتی که رضا تو را در آغوش گرفت
در دیدۀ او نقش گل رویتو بود
سید هاشم وفایی
تا دولب با مدح طفل این حرم وا می شود
آسمان با احترامش تا کمر تا می شود
کودک این خانواده عالم آرا می شود
منجیِّ روز حساب هیاتیها می شود
وقتی به عشق ِ عشق لبم باز می شود
هر لفظی از نوشته ام اِعجاز می شود
حالا قلم به روی ورق آمده فرود
روی لب مقرَّب رب آمده درود
شعری برای ماه رجب دست و پا کنید
دل را پر از ترنُّم ِ یا ربَّنا کنید
آئینه وار خوبیُّ و بد را جدا کنید
توشه برای روز مبادا سَوا کنید
از عرش ندا آمده أین الرَّجبیُّون
پیغام خدا آمده أین الرَّجبیُّون
شفّافیِّ آئینه ی این سینه خدائیست
مصراع به مصراع من اینبار رضائیست
سلام حضرت باران سلام یا مولا
امام زاده ی سلطان سلام یا مولا
گدا برای تو بودن بهانه می خواهد
ظهور معرفتی عاشقانه می خواهد