شعر ولادت اهل بيت (ع)

هر بانویی که زینب کبری نمی شود

وقت نزول رحمت حق از سحاب شد

یعنی که جام دیده ی ما پُر شراب شد

مستی ما به رتبه ی اعلی رسیده است

آنگونه که دل همه ی ما خراب شد

خالق ز نـور آل علی کوکب آفـرید

خالق ز نـور آل علی کوکب آفـرید

با یُمن آل فاطمه روز و شب آفرید

روز ازل «اَلَسـتُ بِرَبّک» چـوگفـت حق

«قالوا بَلی»شنید و سپس منصب آفرید

نذر حضرت خورشید

یا رضا گویم و ازگفته خود دلشادم

بنده اویم و از هر چه که غیر آزادم 

مستم ازجام لب لعل شراب انگیزش

بنهاده غمی اندر دل وکرد آبادم 

شهید ولایت

 آمدی و بهشت را با خود

به دل این کویر آوردی

کوثرانه قدم زدی در شهر

خیرهای کثیر آوردی

خوش آمدی یا محمد(ص)

تو امدی و زمین در هوای تو افتاد

و عرش در هوس خنده های تو افتاد

برای درک تنفس در این جهان سیاه

هوای تازه ای از ابتدای تو افتاد

شاه خشرو

تو را با نام آهو می شناسند

رضای حضرت هو می شناسند

تمام رعیت ملک عظیمت

به نام شاه خوشرو می شناسند

امتداد سوره کوثر

ای امتداد سوره ی کوثر خوش آمدی

ای روشنای قلب پیمبر خوش آمدی

آییینه دار حضرت حیدر خوش امدی

کوری چشم دشمن ابتر خو ش آمدی

رطب

امشب ای دل شب مستانگی جان و تن است
قفل افطار دلم دست امام حسن است

امر کرده است که افطار کنم با لعلش
رطب سفره‌ی من خنده‌ی شیرین دهن است

ولادت حضرت رقیه سلام الله علیها

داشت آن روز زمین قصه ی دلبر می خواند

قصه ی دیگری از یاس معطر می خواند

رخ مولود چنان با رخ مادر می خواند

که پدر زیر لبی سوره ی کوثر می خواند

مدح ارباب

 هر شاعری  که  مدح و ثنایت شروع کرد

اول زعشق کرب و بلایت شروع کرد

روز ازل گریه برای تو را نخست

زینب خدای عشق و وفایت  شروع کرد

میلاد حضرت علی اکبر

از هم آسمان این خانه‌ شب پر رفت و آمدی دارد
باز هم کوچه‌ی بنی هاشم بوی عطر محمدی دارد
در شبستان زلف توترسا, خال بر گونه‌ی تو هندوکش
طاق زیبای ابرویتمحراب, وه که لیلا چه معبدی دارد

نسیمی از سر زلفت بهار دنیا شد

نسیمی از سر زلفت بهار دنیا شد
تو آمدی و امیدی به عشق پیدا شد
تو آمدی و خبر آمد از سرادق عرش
زمین برای همیشه پر از مسیحا شد

دکمه بازگشت به بالا