موّاج می شویم و به دریا نمی رسیم
پرواز می شویم و به بالا نمی رسیم
این بالها شبیه وبالند, ابترند
وقتی به سیر عالم معنا نمی رسیم
موّاج می شویم و به دریا نمی رسیم
پرواز می شویم و به بالا نمی رسیم
این بالها شبیه وبالند, ابترند
وقتی به سیر عالم معنا نمی رسیم
برما نظری اگرنمایی کافیست
ازکارم اگرگره گشایی کافیست
عیدی ولادت امام باقر
درمجلس ما اگربیایی کافیست
سید مجتبی شجاع
کیستی تو که نگاهت به حرم راه نماست
طور سینای تو تصویرگر آینه هاست
کیستی مرد که حاتم شب و روز خود را
بر سر سفره ی اکرام تو مانند گداست
این مدینه ستاره باران است
چشم خورشید خیره برآن است
داخل مهد روح ایمان است
روزگار زمین درخشان است
باید به فکر قافیه های جدید بود
در شهر غمزده به هوای امید بود
باید به مثنوی پر و بال عقاب داد
شوری برای خلقت یک انقلاب داد
دلم برای أدای محبتت کم بود
وگرنه یک دل تفتیده آنچه دارم بود…
برایِ از تو سرودن, قلم بهانه گرفت
درون سینه ی تنگم, عطش زبانه گرفت
ای مقـــامت فـراتـر از مریــــم
ای شکوهـت رسـاتـر از حــــوا
ام کلثــوم ! خواهــر زینب
عصمت الله دوم زهــــرا
انبوه تاول برتنت سر باز کرده
این هم نشان دیگری از سرفرازی ست
تاول , نه ! این ها مهر تأیید است مومن
تأیید معصومیت در عشق بازی ست
حرفی ازغصه ها و غم ها نیست
اضطرابی میان دنیا نیست
مثل امشب, شبی از این شبها
این قدربا صفا و زیبا نیست
بانو سلام! حال شما؟ روز مادر است
روز زنی که از همه مردان, سَری سَر است
روز شما که مادر زینب, حسن, حسین
نه! روز دختری ست که اُمّ پیمبر است
درخط پیمبرم خدایا شکرت
دلداده ی حیدرم خدایا شکرت
به به چه سعادتی نصیبم شده است
زهرا شده مادرم خدایا شکرت
سید مجتبی شجاع
به جویبار بگو : پاک کُن نوشتارم
خوشَم به کهنه فروشی خوشم که سِمسارم
نَه رنگ و رونق تازه که خاک ِبازارم
شبیه فرش سری زیر پای ِدلدارم