شعر ولادت اهل بيت (ع)

سلام ای لطف بی پایان

شب رحمت ، شب توبه ، شب فطرس شدن آمد
در این غوغای عجز از معجزه امشب سخن آمد
بخوانید انما حُسن ِ ختام پنج تن آمد
کرم باران شده عالم ، علمدار حسن آمد

خنده ی زهرایی

حضرت شعر و غزل وارد دنیا شده است
کمر قافیه ها پیش قدش تا شده است

تاب زلفش ده هزاران غزل ناخوانده است
خط پیشانی این یار مُعمّا شده است

حضرت سقا آمد

وقت آنست که این بار قلم بردارم
محتوایی ز ادب ،لطف و کرم بر دارم
بانگ شادی زده و دست ز غم بردارم
پرده از آتش سوزانِ دلم بردارم

یا امام زمان عج

میخواست که در سینه توان داشته باشد
با عشق همیشه ضربان داشته باشد

موسی در این خانه نشسته ست که شاید
یک گوشه ی این خانه امان داشته باشد

عزیزِ جان

گُل بریزید عزیزِ جان آمد
ماهِ زیبای آسِمان آمد
پرُ شد از این سُخَن همه آفاق
دُرِّ گنجینه ی گِران آمد

زین العارفین

…نور عرش امشب ، تنزل کرده است
در کویر خاکیان ، گل کرده است

قدسیان عرض ارادت می کنند
در مدینه نور قسمت می کنند

مولایِ متقین

نشانه ی ولایت از ریشه ی یقین است
این گفته ی خدا بر محمدِ امین است

پیمبرِ مُکرّم ، در حجهًُ الوداع گفت
منصوبِ این خلافت، امیرِمؤمنین است

ابو تراب

ای رمزِ به لفّافه‌ی  این الرجبیون
عاقل شدم آن روز که گشتم به تو مجنون
زان روز که گفتم ز تو ، هستم به تو مدیون
صد شکر نوشتند مرا از  علویّون

علی علی جانم

نشسته ام بنویسم برای سلطانم
به لطف شاه نجف، شیعه ام مسلمانم
نشسته ام بنویسم به زیر ایوانم
نشسته ام بنویسم علی علی جانم

یا علی

هزار مرتبه شکرِ خدای حَیِّ وَدود
که از ازل دل من مبتلایِ حیدر بود

دلم خوش است که دیوانه علی هستم
به خلقتم نبود جز غلامی اش مقصود

حضرت «مشکل گُشا» هر

ای حضرت «مشکل گُشا» هر جای دنیا با توام !
ای آفتاب «هَل اَتی» پنهان و پیدا با توام !

دلشادم از این زندگی ، مشتاق مرگ خویشتن
زیرا هم اینجا با توام ، زیرا هم آنجا با توام !

یا امیرالمومنین

تمام ذرات آفرینش به خط شده در مدار حیدر
که خلق کرده خدا فلک را به افتخار نگار حیدر

شکاف یعنی خدا خودش میزبان گهواره علی شد
همین یکی بس برای توصیف آن همه اعتبار حیدر

دکمه بازگشت به بالا