شعر ولادت اهل بيت (ع)

شرف الشمس

ماه روزیم و آفتاب شبیم
از قدیم عاشقیم! در طلبیم
ما عجم زادگان منتخبیم…
که گرفتار دلبری عربیم

از نسل حیدر

گرچه پیاله ام ز شراب تو گشته خیس
با چند هو زدن سکنات تو گفت هیس
باران زد و سکوت لب تو ترانه ساخت
نام تو را نوشت روی جام، خوشنویس

ساغر

هستیم در میخانه دائم مست باده
دارد چقدر اینجا گدایی استفاده
کوثر هوس کرده دل حیدر پسندم
بالا نشینم کرده یک ساغر چه ساده
با یا علی و یاعلی معراج رفتم

روز جوان

هاتفی با دو صد شتاب آمد
با خمُی از گُلِ گُلاب آمد
غرقِ لبخند عاشقانه سرود
که نِگینی زِ گنج ناب آمد

گل عالم

ای رخت ملجا خورشید دو چشمت دریا
صورتت قرص قمر زلف سیاهت یلدا
نور باران شده از یمن قدومت دنیا
جای دارد که پس از روءیت رویت فردا
نزند سر رخ خورشید به دنیا پسرم

یا علی ابن حسین

روزها سرمست و شبها راهیم
کیف دارد حال خاطرخواهیم
در فرات‌ چشمهایش ماهیم
لا الهی نه، که الا اللهیم

گدای سجادم

مستم از جام، مستم از باده
سر خوشی کار، دست من داده
نام من عبد ، عبد ثارالله
کنیه ام عاشق جنون زاده

فخرُ العارفین

ای علـی اوّل از آل علـی
وارث اِکرام و اِجلال علی

پیشتاز و پیشوای اهل دین
مظهر توحید فخرُ العارفین

غیرت و ایثار

گفتم ز عطش شد به روی صفحه رها دست
مضمون مرا سوز جگر کرد بنا دست

تا کلک خیالم به روی لوح روان شد
از طبع برآشفته نوا خواست چرا دست؟

عنایاتِ خدا

از عنایاتِ خدا دریایِ احسان می شود
آنکه مانند علی،آقایِ دوران می شود

نامِ زیبایش علی فخریّه ی سجّاده ها
از مناجاتش خدا در دل نمایان می‌شود

علمدار

از دو ابروی تو کردند دو محراب ، درست
ساحل امن نگاهت شده با آب، درست
حجر الاسود من خال سیاه لب توست
میکند صورت تو صورت مهتاب، درست

کشتی نجات

شراب‌‌خیز کردم این دو چشمه‌ی حیات را
که موجِ اشک‌ها رساند، کشتی نجات را
نوشتم از حسین، کاغذم پرید و ابر شد
دوباره غرقِ اشک کرد، کاسه‌ی دوات را

دکمه بازگشت به بالا