شعر ولادت اهل بيت (ع)

کریمه اهل بیت

هر که رو انداخت، خاطرجمع زائر می شود
قبل زائر کوله بار راه، حاضر می شود

هرچه تاجر هست در عالم، گدای فاطمه ست
هر که در کویش گدایی کرد، تاجر می شود

عاشق تر شدم

تا که در صحن و سرای تو قدم برداشتم
باز عاشق تر شدم کاغذ قلم برداشتم

آمدم عاشق شدم مثل کبوترهای تو
چون کنار دانه اینجا عشق هم برداشتم

گدا نمیخواهی؟

سلام حضرت بانو گدا نمیخواهی؟
عزیز ضامن آهو گدا نمیخواهی؟
دلم گرفته به غم خو گدا نمیخواهی؟

شدم اسیر هیاهو گدا نمیخواهی؟

کریمه اهل بیت

در حرم قصد دلبری دارد
هرکسی حال بهتری دارد

به‌ همه گفته ام که معصومه
گردنم‌ حق مادری دارد

یا بنت موسی ابن جعفر

حیا به دست تو آموخت دلبری ها را
و آمدی که امامت کنی پری ها را

تویی که چادر شب را به ماه پوشاندی
گره زدی سر هر غنچه روسری ها را

وارث زهرا

ای حرمت نور… عَلیٰ کلِّ نور
وارث زهراییِ قلبِ صبور

خواهرِ شمس ،دخترِ محجوبِ ماه
ای که شدی خالی از هر اشتباه

باغ و گلشن

این شهرِ بسته بی گمان خالی ز روزن نیست
نه! این کویرِ تَف زده بی باغ و گلشن نیست

از شاعری بویی نبرده آن که می گوید
یا حضرت معصومه گفتن شعر گفتن نیست

سلام بانو

السلام علیک یا بانو
بپذیر این سلام ما بانو

دیدن گنبد پر از مهرت
میدهد بر دلم صفا بانو

لطفِ بی حدّ تو

لطفِ بی حدّ تو در بند کشد انسان را
پر و بالی بدهد هر نَفَست ایمان را
بانویی!محترمه، عالمه و باهیبت
سر به تعظیم کشاندی همه ی نِسوان را
دخترِ حضرت ِ موسی ..هنرت موسایی

یا اخت الرضا

عالم دوباره غرق شمیمی معطرست،
تابیده بر زمین قمری که منورست،
ماهی که در جزا زشفیعان محشرست،
معصومه آمده گل موسی بن جعفرست،

یا کریمه اهل بیت

شیخ می آید حرم ، گمراه می آید حرم
با تمام زائرانش راه می آید حرم

هیچ فرقی نیست بین زائرانش چونکه هم_
بنده می آید حرم ، هم شاه می آیدحرم

خواهرِ خورشید

صدا صدای تپش‌های قلبِ باران است
که مثل زمزمه‌ی قاریانِ قرآن است
ستاره‌های فلک دانه‌های تسبیح‌اند
دوباره خانه‌ی خورشید، ریسه‌بندان است

دکمه بازگشت به بالا