به تو امیرِ کبیرِ غدیر می گویند
به نوکران تو عَبدُالاَمیر می گویند
به گرد و خاک مسیر تو کوهِ سر به فلک
به کوه , پیش تو سنگی حقیر می گویند
اشعار ویژه (پیشنهادی)
سین مثل “سحر” و “سردی عفوی نایاب”
سین “سجاده ی زوار” میانِ “سرداب”
سین “سائل” شدن حاتم و لطف ارباب
“سامرا”, “سینه زدن” تحت شعاع مهتاب
مستیِ من امشب شده چندین برابر
چون روی لب دارم مداوم نام حیدر
جایی بنا باشد اگر شعری بخوانیم
مدح امیرالمومنین باشد چه بهتر
ما از دعای خیر به هیئت رسیدهایم
از دولتِ حسین به عزت رسیدهایم
هیئت تمام زندگی ما غریبهاست
با پرچم حسین به قدرت رسیدهایم
با اینکه عمری در دواوین کهن هستی
ام البنین! اما فراتر از سخن هستی
مانند زهرا از تو بوی گریه می آید
ام البکای دیگری در شعر من هستی
کسی از خانهاش هر شب گذر روحالامین دارد
که از ترس خدا در سجده پینه بر جبین دارد
کسی که همسر شیر خدا باشد یقین دارم
خبر از عالم لاهوت و از عرش برین دارد
قدم اگر خمید, فدای سر حسین
جانم به لب رسید, فدای سر حسین
ام البنین سابق این شهر عاقبت
شد مادر شهید, فدای سر حسین
آیینهی مرد جمل یعنی اباالفضل
سردار و میرِ بی بدل یعنی اباالفضل
والفجر و والشمسالضحی یعنی حسین و
حی علی خیرالعمل یعنی اباالفضل
ما به جای مادرِ خود پشت در بودیم کاش
او سپر شد بر علی ما هم سپر بودیم کاش
یک زن و یک لشکرِ نامرد ؛ این انصاف نیست
روبروی مردهای بی جگر بودیم کاش
مادرم خورد برزمین یک روز
پیش لبخندِ تلخِ این مَردم
من غرورم شکست رویِ زمین
پدرم شرمگین و سردرگم
مدح زهرا را همین جمله کفایت می کند
چادرش حتی یهودی را هدایت می کند
ظاهرا روی زمین آمد و الا بین عرش
تکیه بر کرسی زده بر ما حکومت می کند