آغازِ بهارِ شیعه
آن کف پایی که بر خاک بیابان خورده باشد
فیضِ آن این است که خار مغیلان خورده باشد
“اَلبِلاءُ لِلوِلا”..،یعنی پری که در مسیر است
بیشتر باید یقیناً، تیر شیطان خورده باشد
پای “یوسف” چون “زلیخا” آبرو دادن ملاک است
هرچه هم غم در فراقش “پیر کنعان” خورده باشد
سنجش میزان عاشق بودن دیوانه..،”زخم” است
کاش پیشانی ما هم سنگِ طفلان خورده باشد
گاه بر بُن بست خوردن..،حِکمت طِیِّ طریق است
رام شد آن سیل که بر آببندان خورده باشد
“اشک” ، روح گریهکُن را تا تعالی می رساند
آن نهالی سبز خواهد شد که باران خورده باشد
از محالات است که روزی اشکش قطع گردد
چشم آن گریهکُنی که نور قرآن خورده باشد
قدر آغوش پُر از مهر پدر را درک کرده
کودکی که سوزِ سرمایِ زمستان خورده باشد
کاش..،”آغازِ بهارِ شیعه”..،روزی باز گردی
کاش برگِ غیبت تو مُهر پایان خورده باشد
می شود که مَحرم دردت شوم با هر بهانه؟!
مثل خرمایی که زهرا داده..،سلمان خورده باشد
بشکند دستی که غیر درب این خانه دراز است
جُون شد هرکس ز دست جدِّ تو نان خورده باشد
دستگیری کُن از آن نوکر که پای کارنامه اش
مُهر اربابی همانند “حسینجان” خورده باشد
بی حیایی نیزه ای در دست در گودال می رفت
وای اگر آن نیزه را آقای عطشان خورده باشد…
بردیا محمدی