احسان خانواده تان از قدیم بود
آن قدر روی بام شما یاکریم بود
راه تو را نیاز به خدمت گذار نیست
پرده نگاه دار سرایت نسیم بود
ای آن که چوب دستی بازیِ کودکیت
مثل عصای معجزه های کلیم بود
بیراهه بود راه, بدون هدایتت
تنها صراط نور شما مستقیم بود
نام تو جلوه ای ست از اسماء پنج تن
هم گشته ای امام علی, هم ابالحسن
وقتش شده که باز به سجاده رو کنی
وقتش رسیده با خودتان گفت و گو کنید
وقتش رسیده است که در چنته ی قنوت
کار شفاعت همه را باز رو کنید
باید حصیر ساده ی بی آبروی را
جا زیر پای داده و با آبرو کنید
گیرم که آبِ سَرد نیاورد خادمت
باید به آب گرم بهشتی وضو کنید
باید که باز زخم و جراحات شیعه را
با دست مرحمت گر مرهم, رفو کنید
امشب دوباره سمت خدا ساده می روید
از جاده ی حصیریه سجاده می روید
حسین رستمی