اشک مناجات سحر را میخرد زهرا
گریه کن خونین جگر را میخرد زهرا
وقتی شریکت شمع باشد سود خواهی برد
پروانه بی بال و پر را میخرد زهرا
از عیش دنیا با خبر باشی ضرر کردی
از عیش دنیا بی خبر را میخرد زهرا
هی این در و آن در میزنی تا در به در گردی
وقتی گدای در به در را میخرد زهرا
باید درِ این خانه کسب اعتباری کرد
آن نوکران معتبر را میخرد زهرا
گاهی حوالی حسینیه کمی بنشین
گوشه نشین اینگذر را میخرد زهرا
هر آنچا که در چَنته داری خرج اشکت کن
فردای محشر چشم تر را میخرد زهرا
اندازه بال مگس خرج حسینش کن
این قطره های مختصر را میخرد زهرا
از ساعتی که سینه او زیر سم ها رفت
سینه زنان این پسر را میخرد زهرا
شاعر؟؟؟