دل را به پای ناز تو ای ناز باختم
با این همه شکست ببین باز باختم
اصلا برای اینکه تو هم باورم کنی
اقرار می کنم که از آغاز باختم
کار از طبیب و حرف مداوا گذشته است
دیگر نیاز نیست به اعجاز باختم
گفتم که پر کشیده و این بار می رسم
مثل همیشه لحظه ی پرواز باختم
ساز مخالف است که با ناز می زنی
دیگر مزن برای من این ساز باختم
هرچند پشت پرده ی ابهام مانده است
رویت چه راز داشت به آن راز باختم
ای ساحل نیاز من آغوش باز کن
دیگر نیاز دارمت ای ناز باختم
احمد شاکری