شعر ولادت امام حسين (ع)
بر سینه ام
بر سینه ام هنوز چو خنجرنشسته است
آن داغ سرخ , داغ صنوبر نشسته است
یک غم , دو غم که نیست در این سینه ی غریب
صدها هزار ماتم دیگر نشسته است
امروز تو کنار فراتی و تشنگی
بر جان آل ساقی کوثر نشسته است
در این طرف کودک بی تاب تشنه در
آغوش آفتابی مادر نشسته است
ابلیس با غرورو تکبر در آن طرف
با یک سپاه , وحشی و کافر نشسته است
تیری وزید وحنجره ای غرق نور شد
این بار روبروی تو هاجر نشسته است
قربانی ات به روی تو لبخند می زند
چشم انتظار بوسه آخر نشسته است
دنیا عزا گرفتاز آن لحظه ای که دید
بر دست هایماه تو خنجر نشسته است
گویی هنوز خواهر اسطوره ات شکیب
تنها کنار آن تن بی سر نشسته است
آقا! سلامِخسته ی من را قبول کن
از این دلی که همچو کبوتر نشسته است
نیّره قاسمی
(گرمه)