شعر شهادت پيامبر اكرم (ص)
بغض سر بسته
دخترمگریه ی تو پشت مرا می شکند
بیش ازاین گریه مکن قلب خدا می شکند
چه کنی بردل خود آب شدی از گریه
بغض سربسته از این حال و هوا می شکند
تا که نشکسته ای از غصه کمی راه برو
که قد وقامت تو زیر بلا می شکند
بازبوسیدم از این دست که زد شانه مرا
حیف یکروز کسی دست تو را می شکند
تو سیهپوش من و شهر به همدردی تو
حرمت شیرخدا را همه جا می شکند
کودکانتهمه در پشت سرت می لرزند
که درخانه به یک ضربه ی پا می شکند
می دویپشت علی تا که رهایش نکنی
ضربه ایمی رسد و آینه را می شکند
بس کهدنبال علی روی زمین می افتی
دل جداسینه جدا دست جدا می شکند
حسن لطفی