شعر شهادت حضرت عباس (ع)

تاشد

تاشد

آه ؛آبت کرد نام آب آور داشتن
چون که محکوم است هرساقی به ساغر داشتن

العطش از عمق جان نیزه ها برخاست تا
کثرت زخم تو شد منجر به کوثر داشتن

در نزاع تیر ها ؛تیر سه شعبه برد کرد
بود دعوا بر سر سهم برابر داشتن

قامتم تاشد عبا هم نیست یاری ام کند
سخت شد جسم تورا از خاک ها برداشتن

در تقلایی که چندین دفعه پایم جان دهی
باز داری آرزوی جان دیگر داشتن

دخترانم را بیا زیر پر و بالت بگیر

نعمت خوبی است جای دست ها پر برداشتن
سخت شد گویا به روی نیزه منبر داشتن

روی نیزه در کنار محمل زینب بمان
تاکه باشد دلخوشی اش سایه ی سرداشتن

  محسن حنیفی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا