شعر ولادت امام حسن (ع)

جمالِ زیبایش

نوکری مُشکُ عَنبر آورده
چه!! گُلابی مُعَطَّر آورده
بار دیگر ز مقدمش یارش
گُلِ خنده زلب در آورده

شده مجنون و باده در دستش
که صبابوی دلبرآورده
دلبری که پیمبرازعشقش
شکر حق را مُکَرَّر آورده
مژده آمد که مادر گیتی
فاطمه!! جانِ اَطهر آورده
بهرِ حیدر امیرِ روزِ جزا
پسری همچو اختر آورده
پسری که امیرِ محتشم است
حسن ابن علی اباالکرم است

میدرخشد چو ماهِ تابان است
تاجدارِ همه کریمان است
بوسه بر او چنان زَنَد احمد
گوئیا بوسه اش به قرآن است
در نگین ِ جمالِ زیبایش
علی و فاطمه نمایان است
ز شکوه و تلاطمِ چشمش
حوریان و فرشته حیران است
زنمکدانِ طرحِ لبخندش
غرقِ شادی دل محبان است
و به یمن قدوم او امشب!!!
رحمتِ حق به ما فراوان است
سائلی دم گرفته یار آمد
وارث تیغ ذوالفقار آمد

مرغ دل بهر ِعشق او پرزد
بردر عاشقان او در زد
چه مبارک شبی شده امشب
ماه دامان فاطمه سر زد
آن مهی که خدا سخایش را
هدیه کرد و به نامِ دلبر زد
خوش بحال کسی که جانانه
درِ بیتِ امیر خیبر زد
شد نصیبش محبت حسن و
حسن او را مدال نوکر زد
شکرلله که حق دل ما را
مُلکِ وقفِ کریمِ کوثر زد
زین سبب ما پر از بها شده ایم
از گدایان مجتبی شده ایم

زد قدم تا که دین عسل گردد
بابِ زیباترین عمل گردد
آفریده خدا کریم او را
تا که ممتاز و بی بدل گردد
مثل حیدر به وقتِ جنگیدن
بر عدو حضرت اجل گردد
دشمنان را زهم بپاشد او
مردِ نامی و بی مثل گردد
پسر شیرحق همان شیر است
چو علی باید او که یَل گردد
شُتُرِ فتنه را زمین کوبید
تا که او فاتحِ جمل گردد
جان فدایش که مرحبا دارد
(سائل) از لطف او بها دارد

رضا آهی
نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا