حسین جان
کسی که گریه کن تو شده مسلمان است
که دوست داشتن تو دلیل ایمان است
دلم گرفته که امروز سیر گریه کنم
به جان ابر که حرفش همیشه باران است
رواست دق کنم از زار زار بیش از حد
علاج قلب شکسته دو چشم گریان است
من آمدم که برایت سر و صدا بکنم
که پارس خاصیتی از سگ نگهبان است
شفیع مردم بدکار ! سیدالشهدا !
منم گناهکار که شرمنده و پشیمان است
سلامِ زائر از راه دور را فطرس
ببر برای حسین و بگو ز تهران است
سرم فدای سری که به ضربِ تیغه ی کُند
میان لحظه ی گودالِ شمر ، خندان است
به دست و پا زدنش وقت قتل صبرش سخت
نگاه مضطرب خواهرش هراسان است
به گوسِفند هم از قبل ذبح آب دهند
فقط حسین در این موقعیت عطشان است
حسین و فاطمه هر دو شبیه هم بودند
مصیبت بدن سوخته فراوان است
یکی به قتلگه و دیگری به آتش در
ببین که سوختن هر دوتاش ، یکسان است
حصیر مردم آبادی است راه نجات …
که سیدالشهدا روی رمل ، عریان است
علیرضا وفایی خیال